کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَحِلُّهَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مواقع
لغتنامه دهخدا
مواقع. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ موقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ موقع به معنی جاها و محلها. (از غیاث ). و رجوع به موقع شود. || ج ِ موقعة. (اقرب الموارد). ج ِ موقعة به معنی جاها و محلها. (آنندراج ). و رجوع به موقعة شود. || ج ِ میقَعَة. (اقرب الم...
-
مواضع
لغتنامه دهخدا
مواضع. [ م َ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ موضع به معنی جای . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). || جایها و محلها و قریه ها. (ناظم الاطباء). ج ِ موضع. جایگاهها. محلها. موقعها. موردها. مطلق مکانها : اگر مواضع حقوق به امساک...
-
غول الرجام
لغتنامه دهخدا
غول الرجام . [ غ َ لُرْ رُ ] (اِخ ) نام جایی است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). یاقوت در معجم البلدان این شعر لبید را آورده : عفت الدیار محلها فمقامهابمنی تأبد غولهافرجامها.سپس گوید: غول و رجام دو کوه اند. رجوع به معجم البلدان ذیل غول و هم ماده ٔ غ...
-
گود زنبورک خانه
لغتنامه دهخدا
گود زنبورک خانه . [ گُو دِ زَم ْ رَ ن ِ ] (اِخ ) نام محل گودافتاده ای در جنوب تهران . (یادداشت مؤلف ). شاه طهماسب صفوی دستور داد تا گرد تهران خندقی حفر کنند، و از خاک آن دور شهر بارویی بنا کنند چون در موقع کار خاک کم آمد مجبورشدند از چند محل در جنوب...
-
کرواآن
لغتنامه دهخدا
کرواآن . [ ] (اِخ ) محلی از محلهای اصفهان که در قرن هشتم هجری ویران و متروک بوده است .صاحب ترجمه ٔ محاسن اصفهان 729 هَ . ق . می نویسد: شاهدی امین عدل گفت پیش از این به روزگاری اندک در محلی از محلها که آن را کرواآن می خوانند که اکنون بکلی مطموس و مدرو...
-
لاریس
لغتنامه دهخدا
لاریس . (اِخ ) نام شهری . گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحه ٔ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون ) به شهرهای مصری معروفند و علاوه ب...
-
غول
لغتنامه دهخدا
غول . [ غ َ ] (اِخ ) نام کوهی . (منتهی الارب ). در شعر لبید که گوید : عفت الدیار محلها فمقامهابمنی تأبد غولها فرجامها.غول و رجام را دو کوه دانسته اند. (از معجم البلدان ). || و بعضی گویند: غول آبی معروف متعلق به ضباب در درون طنحفه است که نخل دارد. اص...
-
معالم
لغتنامه دهخدا
معالم . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مَعلَم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). نشان ها که به راه نهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در ابطال معالم شرع ... می کوشند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 398). اثری از آثار معالم علم اگر امروز نشان می دهند جز بر س...
-
جرواآن
لغتنامه دهخدا
جرواآن . [ ج ُ ] (اِخ ) نام محله ای به اصفهان . (تاج العروس ). نام محله ٔ بزرگی است به اصفهان که به فارسی آن را کرواآن گویند. (از معجم البلدان ). محلتی به اصفهان که از تمامت محلها و اطراف آن خوشتر و بهتر است . (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). مترجم محاسن ...
-
سبعه ٔ معلقات
لغتنامه دهخدا
سبعه ٔ معلقات . [ س َ ع َ / ع ِ ی ِ م ُ ع َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام هفت قصیده از شاعران فصیح و بلیغ عرب که از روی تفاخر بر دروازه ٔ کعبه آویخته بودند تاصادر و وارد هر دیار مشاهده نمایند. (غیاث ) (آنندراج ). عرب بر آن است که در عهد جاهلیت هفت قصیده از هفت...
-
اختلاج
لغتنامه دهخدا
اختلاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) (علم الَ ....) و هو من فروع علم الفراسة. قال المولی ابوالخیر هو علم باحث عن کیفیة دلالة اختلاج اعضاء الانسان من الرأس الی القدم علی الاحوال التی ستقع علیه و احواله و نفعه و الغرض منه ظاهر لکنه علم لایعتمد علیه لضعف دلالته...
-
کامل
لغتنامه دهخدا
کامل . [ م ِ ](ع ص ) تمام . ج ، کَمَلَة. یقال هو کامل و هم کملة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم فاعل بمعنی تمام . (از اقرب الموارد). کَمَل . (از اقرب الموارد). رجوع به کمل شود. کمیل . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). رجوع به کمیل شود. صحیح . (از ناظم ال...
-
لبید
لغتنامه دهخدا
لبید. [ ل َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن مالک بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. یکی از شعراء مخضرمین ، از قبیله ٔ قیس و از اشراف شاعران . او صاحب چهارمین معلقه از معلقات سبع است که بدین بیت آغاز میشود:عفت الدیار محلها و مقامهابمنی تأبد غولها و ...
-
اختلاف
لغتنامه دهخدا
اختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم...
-
لا
لغتنامه دهخدا
لا. (ع حرف ) نه . نی . بی . نا: لاعلاج ، ناگزیر. لابد، ناچار. مقابل نعم : از کرم و نعمت و آلای اوکس نشنیده ست ز لب لای او. منوچهری .گفت لا و لا کرامة. (تاریخ بیهقی ص 369).مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست یا شهادت را چرا همراه کردستند لا. ناصرخس...