کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مویین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مویین
لغتنامه دهخدا
مویین . [ مو ] (ص نسبی ) مویی . مویینه . منسوب به مو. منسوب به موی . آنچه به موی نسبت دارد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مویینه و موی شود. || ساخته شده و تافته شده از موی . (ناظم الاطباء). مویینه . بافته شده و تافته شده از موی . || باریک مانند مو. (نا...
-
جستوجو در متن
-
موئین
لغتنامه دهخدا
موئین . (ص نسبی ) منسوب به مو. مویین . مویی . رجوع به مویین شود.
-
موین
لغتنامه دهخدا
موین . [ مو ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مو و شعر. (ناظم الاطباء). مویی . مویینه . مویین . (از یادداشت مؤلف ). به معنی مویین باشد. (آنندراج ). و رجوع به مویین و مویی شود.
-
شعری
لغتنامه دهخدا
شعری . [ ش َ ] (ص نسبی ) شَعری ّ. منسوب به شعر یعنی مویین . (ناظم الاطباء). مویین . مویینه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شَعر شود. || شعرباف . (مهذب الاسماء). || شعرفروش . || جوفروش . (مهذب الاسماء).
-
تخزیم
لغتنامه دهخدا
تخزیم . [ ت َ ] (ع مص ) خِزامه [ حلقه ٔ مویین ] در بینی شتر کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
-
موینه
لغتنامه دهخدا
موینه . [ مو ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) مخفف مویینه . منسوب به مو. منسوب به موی . آنچه نسبت به موی دارد. مویینه .مویین . || (اِ مرکب ) جامه ٔ مویین . مویینه . || چرم مویین . || پوست پرموی .(از یادداشت مؤلف ). چیزهایی که مو داشته باشد مثل پوستین و امث...
-
شعریه
لغتنامه دهخدا
شعریه . [ ش َ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ، اِ) تأنیث شعری . (یادداشت مؤلف ). نوعی از پرده و حجاب . || (ص نسبی ) شعری و مویین . (ناظم الاطباء). مویین . (لغات فرهنگستان ). || قسمی رشته ٔ سخت باریک کرده . (یادداشت مؤلف ).- عروق شعریه ؛ رگهای باری...
-
وسوط
لغتنامه دهخدا
وسوط. [ وَ ] (ع اِ) نوعی از خیمه ٔ مویین یا خانه ٔ کوچک از خانه های مویین . || (ص ) ناقه ای که پر کند آوند را از شیر. || ناقه ای که بر سر و پشت وی بار کنند و قید و بند ننمایند آن را. || ناقه ای که بر حمل آن بر یک سال چهل روز برافزایند. (منتهی الارب )...
-
مخزم
لغتنامه دهخدا
مخزم . [ م ُ خ َزْ زِ ] (ع ص ) آنکه در بینی شتر، خزامه یعنی حلقه ٔ مویین می نهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
موی رگ
لغتنامه دهخدا
موی رگ . [ رَ ](اِ مرکب ) رگ باریک با قطر حدود یک دهم میلیمتر که رابط بین شریانها و وریدهاست . (از دائرةالمعارف کیه ). مویین رگ . عِرق ِ شَعری .
-
پیچه زدن
لغتنامه دهخدا
پیچه زدن . [ چ َ / چ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) روی بند مویینه بر روی آویختن . در نقاب مویین شدن . روبند زدن . پیچه به رخ آویختن .
-
موی ناک
لغتنامه دهخدا
موی ناک . (ص مرکب ) پرموی . موی دار. مویین . که موی بسیار دارد. اشعر. (از یادداشت مؤلف ) : اژدهای بزرگ سر موی ناک . (تفسیر ابوالفتوح رازی ص 437).
-
موتاب
لغتنامه دهخدا
موتاب . (نف مرکب ) مرکب از مو + تاب (مخفف تابنده ). موتابنده . موی تابنده . که موی سر خویش یا دیگری را بتابد. گیسوتاب . (از یادداشت مؤلف ). || که تافتن موی بز پیشه دارد رسن یا رشته را. که موی بهم تابد و از آن رشته ٔموئین پدید آرد. آنکه ریسمان مویی م...
-
نهنج
لغتنامه دهخدا
نهنج . [ ن ِ هَِ ] (اِ) جوال . ظرفی که از موی وپشم بافند و آرد و گندم و امثال آن در آن کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ). گوال . گاله . کیسه ٔ بزرگ پشمی . جوال . (فرهنگ خطی ). جوال مویین و یا پشمین . (ناظم الاطباء). || برجستگی سر گلهای مرکب که گلهای کوچک...