کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) (شیخ ...) رجوع به شیخ مؤید... شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداللطیف نخجوانی . از ادبا بود و قصیده ٔ لامیةالعرب شنفری را شرح کرده است . (از کشف الظنون ).
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن عطاف بن محمدبن علی بن محمد آلوسی ، مکنی به ابوسعید. از بزرگترین گویندگان غزل و هجو و مدح روزگار خود بود و به وزیر عون الدین یحیی بن هبیره انتساب داشت و مدایحی بلند برای او سروده و در اشعار خود ابیاتی بسیار از متنبی...
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی طوسی الاصل نیشابوری الدار (524-617 هَ . ق .). از بزرگترین محدثان متأخر بود و از رجال نامی بیشماری تفسیر و حدیث شنید و روایت کرد، از آن جمله بود صحیح بخاری و تفسیر ثعالبی . جمعی از شیوخ نیشابور از وی روا...
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) ابوالفداء اسماعیل مؤید. رجوع به ابوالفداء اسماعیل مؤید شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) امیر مؤید. لقب منصوربن نوح بن نصر سامانی است در حیات او، و پس از مرگ او را لقب امیر سدید داده اند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به منصوربن نوح ... شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) شهاب الدین احمد مؤید. رجوع به شهاب الدین احمد مؤید شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) لقب هشام ثانی ، دهمین خلیفه ٔ اسپانیا (از 366 تا 399 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ). رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 16 شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (ع ص ) قوت داده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).قوت داده شده . نیروداده شده . (ناظم الاطباء). قوت داده شده . تقویت شده . نیرویافته . تأییدگشته . (یادداشت مؤلف ). || تأییدکرده شده و از جانب خداوند تبارک و تعالی نیروداده شده...
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) خواجه مؤید مهنه از نبیره های شیخ ابوسعید ابوالخیر و از عرفا و شعرای قرن نهم بود. در علوم ظاهر و باطن کامل و مجالسی به غایت گرم و سماعی بی نهایت مؤثر داشت و سلاطین وی را تعظیم کردندی . از اوست :از مه روی تو آیینه ٔ جان...
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) داود المؤید. رجوع به داود المؤید شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) محمد المؤید. رجوع به محمد المؤید شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ ) نجاح المؤید. رجوع به نجاح المؤید شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) علی مؤید. رجوع به علی مؤید شود.
-
مؤید
لغتنامه دهخدا
مؤید. [ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) محمدبن حسین . رجوع به محمدبن حسین ، مکنی به ابوشجاع شود.