کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤیدالدوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤیدالدوله
لغتنامه دهخدا
مؤیدالدوله . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) اسامةبن مرشدبن علی مقلدبن نصر شیرازی ، مکنی به ابوالمظفر و معروف به مجدالدین . صاحب تصانیف عدیده در فنون ادب . رجوع به اسامة... شود.
-
مؤیدالدوله
لغتنامه دهخدا
مؤیدالدوله . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) بویه بن الحسن ، مکنی به ابومنصور. پسر سوم رکن الدوله و جانشین و برادر عضدالدوله ٔ دیلمی . رکن الدوله در سال 365 هَ . ق . حکومت اصفهان را بدو واگذاشت و به او و دو فرزند دیگر (عضدالدوله و فخرالدوله ) و...
-
جستوجو در متن
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) بویةبن الحسن ملقب به مؤیدالدوله . رجوع به مؤیدالدوله ... شود.
-
ابن عمید
لغتنامه دهخدا
ابن عمید. [ اِ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابوالفتح علی بن محمدبن العمید. مولد او به سال 307 هَ .ق . او در جنگ با حسنویه در رکاب پدر بود و چون ابوالفضل درگذشت با حسنویه صلح کرده به ری بازگشت و منصب پدر بدو مفوض شد و تا 366 (سال وفات رکن الدوله ) وزارت پسر او مو...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) هروی . منجم احکامی بزمان مؤیدالدوله ٔ دیلمی . او در حدود 371 هَ . ق .حیات داشته است . رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی شود.
-
فولادستون
لغتنامه دهخدا
فولادستون .[ س ُ ] (اِخ ) والد ابوکالیجار از آل بویه ، ملقب به مؤیدالدوله و مکنی به ابومنصور. در سالهای 366 تا 373 هَ . ق . فرمانروای اصفهان بود. (یادداشت مؤلف ).
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) مؤیدالدوله فولادستون بن عمادالدین از آل بویه فرمانروای اصفهان (366 - 373 هَ . ق .). رجوع به فولادستون ... شود.
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) مؤیدالدولة اسامةبن مرشدبن علی بن مقلدبن نصر شیزری معروف به مجدالدین . رجوع به اسامه ... و رجوع به ابن منقذ... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مکرم . علی بن حسین بن مکرم ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به ناصرالدین و مؤیدالدولة و مشهور به ابن مکرم . از ملوک عمان . رجوع به علی (ابن حسین بن مکرم ...) شود.
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) اسامةبن مرشدبن علی بن منقذبن نصر شیزری ملقب به مؤیدالدوله مجدالدین . رجوع به اسامه ... و رجوع به ابن منقذ... شود.
-
علی ذوالکفایتین
لغتنامه دهخدا
علی ذوالکفایتین . [ ع َ ی ِ ذُل ْ ک ِ ی َ ت َ ] (اِخ ) ابن ابی الفضل محمدبن حسین بن محمدبن عمید، مکنّی به ابوالفتح ، فرزند ابن عمید بود. در سال 337 هَ . ق . متولد شد و در سن بیست ودو سالگی که پدرش درگذشت ، رکن الدوله امر وزارت را به او سپرد. اما عضدا...
-
فائق
لغتنامه دهخدا
فائق . [ ءِ ] (اِخ ) (امیر...) یکی از سرداران امیر نوح بن منصور سامانی است که در جنگ قابوس وشمگیر و فخرالدوله با مؤیدالدوله و عضدالدوله ٔدیلمی از جانب نوح بن منصور به کمک فخرالدوله و قابوس آمده است . رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 420 شود.
-
ابن منقذ
لغتنامه دهخدا
ابن منقذ. [ اِ ن ُ م ُ ق ِ ] (اِخ ) مؤیدالدوله ابوالمظفر مجدالدین اسامةبن مرشدبن علی حمیری شیزری . مولد او به سال 498 هَ . ق . و وفات به دمشق در 584. او سفرهای بسیار کرد و امور عظیمه از جمله وقایع صلیبیین دید و در سفرنامه مشهودات خویش بنوشت . او راس...
-
خسروفیروز
لغتنامه دهخدا
خسروفیروز. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) رکن الدوله وی بسال 373 هَ . ق . پس از مرگ مؤیدالدوله دیلمی به گرگان بتخت نشست تا آنکه فخرالدوله برادر او بیامد و شاهی گرفت چون برادر بشاهی نشست خسروفیروز باوی همراهی کرد. (از مجمل التواریخ و القصص ص 395).