کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤکدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤکدة
لغتنامه دهخدا
مؤکدة. [ م ُ ءَک ْ ک َ دَ ] (ع ص ) تأنیث مؤکَّد. ج ، مؤکدات .
-
واژههای مشابه
-
مؤکده
لغتنامه دهخدا
مؤکده . [ م ُ ءَک ْ ک َ دَ / دِ ] (از ع ، ص ) مؤکد. استوار و سخت . تأکیدشده : اوامر موکده صادرفرمود. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤکد شود.
-
موکده
لغتنامه دهخدا
موکده . [ ک َ دَ / دِ ] (ص )به معنی مطلق است که در مقابل مضاف باشد و از لغات دساتیری است . (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (برهان ).
-
سبک موکده
لغتنامه دهخدا
سبک موکده . [ س َ ب ُ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خفیف مطلق است که آتش باشد. موکده بر وزن موصده به آن معنی نزدیک است . (انجمن آرا).
-
حال مؤکده
لغتنامه دهخدا
حال مؤکده . [ ل ِ م ُ ءَک ْ ک َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الحال المؤکدة هی التی لاینفک ذوالحال عنها مادام موجوداً غالباً، نحو زیدٌ ابوک عطوفاً،و الحال المنتقلة بخلاف ذلک . (تعریفات جرجانی ص 55).
-
جستوجو در متن
-
مؤکدات
لغتنامه دهخدا
مؤکدات . [ م ُ ءَک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مؤکدة. و رجوع به مؤکد و مؤکدة شود.
-
سبک خدیه
لغتنامه دهخدا
سبک خدیه . [ س َ ب ُ خ ِدْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی خفیف مضاف است و آن عنصر باد باشد، و باید دانست که عنصر چهاراست ، یکی از آنها سبک خدیه است یعنی باد که گرم و تراست و دیگری سبک موکده یعنی آتش که گرم و خشک است ، دیگر گران خدیه موکده سرد و خشک که ...
-
سنة
لغتنامه دهخدا
سنة. [ س ُن ْ ن َ ] (ع اِ) راه و روش . (غیاث ). راه و نهاد. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59). روش . || نوعی از خرمای مدینه . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ). || عادت . (غیاث ). در لغت عادت است و در شریعت به اشتراک به آنچه شود از پیغمبر (ص ) از قول...
-
تراویح
لغتنامه دهخدا
تراویح . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ ترویحة، و آن در اصل اسم است مر یک جلسه ٔ مطلق را، و جلسه ای را که بعد از رکعت چهارم در شبهای ماه مبارک رمضان بر سبیل استراحت میگذرانند نیزترویحة گویند، چه در آن جلسه استراحت میکنند. سپس هر چهار رکعت نماز را مجازاً ترویحة گ...
-
لعان
لغتنامه دهخدا
لعان . [ ل ِ ] (ع اِمص ) راندگی . اسم است . لعانیة. || (مص ) حکم کردن . یقال : لاعن الحاکم بینهما لعاناً؛ اذا حکم . (منتهی الارب ). || یکدیگر را لعنت کردن و نفرین نمودن . (منتخب اللغات ). ملاعنة. (زوزنی ). لعنت خواندن شوی و زن بر یکدیگر. (منتهی الارب...
-
عزیمة
لغتنامه دهخدا
عزیمة. [ ع َ م َ ] (ع اِمص ، اِ) اراده ٔ مؤکد.(از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). صریمة. مَریر. مریرة [ م َ رَ / م ِرْ ری رَ ] . اندیشه . آهنگ . عزیمت . رجوع به عزیمت شود. || تعویذ. (ناظم الاطباء). رقیة. (اقرب الموارد). افسون . (دهار). عزیمت . ر...
-
صلاة ضحی
لغتنامه دهخدا
صلاة ضحی . [ ص َ ت ِ ض ُ حا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نماز چاشت . بدانکه متعارف میان مردم در اول نهار از نوافل دو نماز است : یکی در اول روز بعد از طلوع آفتاب و بلند شدن وی قدر یک دو نیزه و این را صلاةالاشراق گویند، دیگر بعد از بلند شدن آفتاب مقدار ر...
-
تأکید
لغتنامه دهخدا
تأکید. [ ت َءْ ] (ع مص ) (از «أک د» و «وک د») استوار کردن گره و عهد و زین و پالان بر پشت اسب و شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها. (ازاقرب الموارد). || استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )...