کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤکد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤکد
لغتنامه دهخدا
مؤکد. [ م ُ ءَک ْ ک َ ] (ع ص ) استوارشده . (منتهی الارب ). استوارکرده شده و محکم بسته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (ناظم الاطباء) (زمخشری ). سخت . (زمخشری ). سخت گشته . استوارشده . استوار. تأکیدشده . (از یادداشت مؤلف ). تأکیدکرده شده و استوار. (...
-
مؤکد
لغتنامه دهخدا
مؤکد. [ م ُ ءَک ْ ک ِ ] (ع ص ) استوارکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه ثابت و برقرار می کند و آنکه استوار می گرداند. آنکه تأکید می کند. (ناظم الاطباء). تأکیدکننده . (غیاث ) : این سخن مؤکد آن است که بعضی را ارادت عین مراد است . (اوصاف الاشرا...
-
جستوجو در متن
-
مؤکده
لغتنامه دهخدا
مؤکده . [ م ُ ءَک ْ ک َ دَ / دِ ] (از ع ، ص ) مؤکد. استوار و سخت . تأکیدشده : اوامر موکده صادرفرمود. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤکد شود.
-
دغم
لغتنامه دهخدا
دغم . [ دَ ] (ع اِ) رغماً له دغماً سغماً ؛ از اتباع است و دغماًسغماً تأکید است رغما را و بدون واو، زیرا مؤکَّد عین مؤکَّد است و بر آن عطف نمیشود چه عطف اقتضای مغایرت را دارد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
-
مؤکدات
لغتنامه دهخدا
مؤکدات . [ م ُ ءَک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مؤکدة. و رجوع به مؤکد و مؤکدة شود.
-
مؤکدة
لغتنامه دهخدا
مؤکدة. [ م ُ ءَک ْ ک َ دَ ] (ع ص ) تأنیث مؤکَّد. ج ، مؤکدات .
-
صدق انجام
لغتنامه دهخدا
صدق انجام . [ ص ِ اَ ] (ص مرکب ) آن چه به پایان راست آید. || راست : کلام صدق انجام لولا السلطان لاکل الناس بعضهم بعضاً مؤکد این معنی است . (حبیب السیر).
-
حسن بسن
لغتنامه دهخدا
حسن بسن . [ ح َ س َ ب َ س َ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) بسیار نیک . حسن به معنی نیک است و بسن مؤکد و تابع اوست . لفظبسن علیحده معنی ندارد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
توقیعزن
لغتنامه دهخدا
توقیعزن . [ ت َ / تُو زَ ] (نف مرکب ) مُهرزن . کسی که مهر رئیس یا سلطانی را بر نامه ها زند، مؤکد ساختن فرمان را : گنج نه گوهر فشان صهبا کش و دستان شنوبارده قصه ستان توقیع زن تدبیر ساز. منوچهری .رجوع به توقیع و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
مؤکداً
لغتنامه دهخدا
مؤکداً. [ م ُ ءَک ْ ک َ دَن ْ ] (ع ق ) با تأکید. به تأکید. قطعاً. (از یادداشت مؤلف ). به طور استواری و البته و حکماً و بدون تخلف و با تأکید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مؤکد شود.- مؤکداً گفتن ؛ مکرراً گفتن . (ناظم الاطباء). با تأکید گفتن . با ...
-
ابیات
لغتنامه دهخدا
ابیات . [ اَب ْ ] (ع اِ) ج ِ بیت . خانه ها. || فردها از شعر : نبیند کسی نامه ٔ پارسی دو بیور [ ظ: نوشته ] به ابیات صد بار سی . فردوسی .آن ابیات امیر را سخت خوش آمد و همگان بپسندیدند و نسخت کردند. (تاریخ بیهقی ). و آنرا به آیات و اخبار و ابیات و اشعار...
-
مواثیق
لغتنامه دهخدا
مواثیق . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میثاق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عهد و پیمانها و استواریها، و این جمع میثاق است که به معنی عهد و پیمان و استواری باشد. (غیاث ) (آنندراج ) : مقدمات عهود و سوالف مواثیق را طلیعه ٔ آن کرده . (ک...
-
مغلظه
لغتنامه دهخدا
مغلظه . [ م ُ غ َل ْ ل َ ظَ / ظِ ] (از ع ، ص ) مغلظة. استوارگردیده . (غیاث ). استوار. شدید. سخت . گران . سنگین : ایمان مغلظه ؛ سوگندان گران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خواجه گفت : ناچار چون وکیل در محتشمی است و اجری و مشاهره و صلت دارد و سوگندان ...
-
واجب بالقیاس
لغتنامه دهخدا
واجب بالقیاس . [ ج ِ ب ِبِل ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن است که غیر استدعای وجوب او را دارد بدین معنی که چون هر معلولی استدعای وجوب علت خود را دارد و بطور کلی معلولات از وجود و تحقق ابا و امتناع دارند مگر آنکه علت آنها ضروری الحصول باشد و بنابر این...