کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤهل
لغتنامه دهخدا
مؤهل . [ م ُ ءَهَْ هَِ ] (ع ص ) سزاوارکننده . آنکه شایسته و سزاوار می کند. (ناظم الاطباء). || اهلاً و سهلاً گوینده . (از منتهی الارب ).
-
مؤهل
لغتنامه دهخدا
مؤهل . [ م ُءْ هَِ ] (ع ص ) شایسته و سزاوار کننده . || آنکه در اهل خود پذیرفته شده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مُؤَهِّل شود.
-
واژههای مشابه
-
موهل
لغتنامه دهخدا
موهل . [ مُه ْ ] (اِخ ) ژول . از خاورشناسان نامدار فرانسه .به سال 1800 م . به دنیا آمد و به سال 1878 م . درگذشت . وی از زبانهای شرقی بیش از همه درباره ٔ زبان فارسی تحقیق و پژوهش داشت و چند کتاب مربوط به زرتشت را گردآوری و نشر نمود و نیز شاهنامه ٔ فرد...
-
جستوجو در متن
-
ژول مهل
لغتنامه دهخدا
ژول مهل . [ م ُ ] (اِخ ) نام خاورشناس فرانسوی مترجم شاهنامه ٔ فردوسی به زبان فرانسه و طابعآن از سال 1838 تا سال 1878 م . رجوع به موهل شود.
-
دانوب
لغتنامه دهخدا
دانوب . (اِخ ) نام بزرگترین و مهمترین رودخانه ٔ اروپای مرکزی و جنوبی است . ایستر. نهر طونه . این رود را بزبان آلمانی داناو و بزبان اسلواکی دوناج و بزبان هنگری دونا و در تکلم صربی ها دوناو و بزبان رومانی دونارآ و به لاتینی دانوبیوس میخوانند و آن از کو...