کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مونۀ زیستگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مؤنه
لغتنامه دهخدا
مؤنه . [ م َ ئو ن َ ] (ع اِ) مؤونة. مؤونت . هرآنچه در زندگانی و معیشت بدان محتاج باشند. نفقه وزاد و توشه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مؤنة شود.
-
مؤنة
لغتنامه دهخدا
مؤنة. [ م َ ئو ن َ ] (ع اِ) مؤونة. بار و گرانی نفقه ٔ عیال و کفالت عیال و قوت روزانه . ج ، مؤن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مؤونة و مؤنه شود. || رنج . زحمت . سعی . ج ، مؤن . (یادداشت مؤلف ).
-
مونه
لغتنامه دهخدا
مونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مزاج و خاصیت طبیعی چون گرمی آتش و تری آب . (ناظم الاطباء). خاصه ٔ طبیعی . (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). خاصه ٔ طبیعی بود. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فرهنگ اوبهی ). خاصیت طبیعی را گویند مانند حرارت آتش و برودت هوا و رطوبت آب...
-
مونه پایین
لغتنامه دهخدا
مونه پایین . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 76هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان با 350 تن سکنه . راه آن مالرو است . ساکنان از طایفه ٔ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).