کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مولی الموالاة
لغتنامه دهخدا
مولی الموالاة. [ م َ لَل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) شخص معروف النسب که با شخصی مجهول النسب برادر و دوست شود و گوید اگر او جنایتی کرد خسارت او رابدهد و اگر مُرد میراث او آن ِ او باشد. این تعهد و قول را موالاة و آن شخص صاحب خانواده را مولی الموالاة نامند. (ا...
-
مولی الموالی
لغتنامه دهخدا
مولی الموالی . [ م َ لَل ْ م َ ] (اِخ ) لقبی است امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را. لقبی که شیعیان به حضرت علی علیه السلام دهند. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به علی شود.
-
مولی الموالی
لغتنامه دهخدا
مولی الموالی . [ م َ لَل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) مولای مولایان . سرور سروران . سرور بزرگان . (از یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ابوالحمراء
لغتنامه دهخدا
ابوالحمراء. [ اَ بُل ْ ح َ ] (اِخ ) مولی آل عفراء یا مولی الحارث بن رفاعةبن سوار. صحابی است .
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) مولی بنی نوفل . رجوع به ابوحسن مولی بنی نوفل شود.
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) مولی عامربن الحضرمی . رجوع به جبر مولی بنی عبدالدار در همین لغت نامه و رجوع به الاصابه شود.
-
ابورافع
لغتنامه دهخدا
ابورافع. [ اَ ف ِ ] (اِخ ) مولی رسول اﷲ و یا مولی العباس . صحابی است . رجوع به ابورافع هرمز... شود.
-
ظلیم
لغتنامه دهخدا
ظلیم . [ ظَ ] (اِخ ) مولی عبداﷲبن سعد. تابعی است .
-
دبیس
لغتنامه دهخدا
دبیس . [ دُ ب َ ] (اِخ ) مولی زیادبن ابیه بود.
-
ابومعاذ
لغتنامه دهخدا
ابومعاذ. [ اَ م ُ ] (اِخ ) مولی البراء. راوی است .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) (مولی ...). رجوع به پاره پاره زاده شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) شیخ زاده . رجوع به احمد (مولی ...) شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) فاضل (مولی ...). رجوع به فوزی ... شود.
-
مولاة
لغتنامه دهخدا
مولاة. [ م َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مولی . کنیز. امة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مولا و مولی شود. || خاتون و خانم . (ناظم الاطباء).
-
کثیر
لغتنامه دهخدا
کثیر. [ ک َ ] (اِخ ) مولی سمرة مرادی است و از ابوسلمه روایت می کند. (منتهی الارب ).