کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مولود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مولود
لغتنامه دهخدا
مولود. [ م َ ] (ع ص ) زاده . (منتهی الارب ). زاییده شده . ج ،موالید. (ناظم الاطباء) (المنجد). زاده . متولدشده . به وجودآمده . زاییده شده . (یادداشت مؤلف ). || پدیدآمده . ایجادشده . پیداآمده . (یادداشت مؤلف ).- سه مولود ؛ موالید سه گانه . مولود جماد...
-
واژههای مشابه
-
مولود شدن
لغتنامه دهخدا
مولود شدن . [ م َ / مُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متولد شدن و زاییده شدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مولودة
لغتنامه دهخدا
مولودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) مؤنث مولود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مولود شود.
-
مولوده
لغتنامه دهخدا
مولوده . [ م َ دَ ] (ع ص ) مولودة. مؤنث مولود. ج ، مولودات . دختربچه . دختربچه ٔ زاده شده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مولود شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) شاعری ایرانی صاحب منظومه ای به نام سیر نور مولود؟ (قاموس الاعلام ).
-
زاییده
لغتنامه دهخدا
زاییده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مولود. فرزند. زاده . || بوجود آمده . نتیجه . ثمره .
-
مولودات
لغتنامه دهخدا
مولودات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مولودة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مولود و مولوداتی شود.
-
مرده زاد
لغتنامه دهخدا
مرده زاد. [ م ُ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) مرده زاده . مولود مرده به دنیا آمده . (از لغات فرهنگستان ).
-
ابوالمشرفی
لغتنامه دهخدا
ابوالمشرفی . [ اَ بُل ْ م َ رَ ] (اِخ ) عمروبن جابر. اولین مولود بواسط.
-
یک مهره
لغتنامه دهخدا
یک مهره . [ ی َ / ی ِ م ُ رَ / رِ ] (ص مرکب )در اصطلاح زنان ، نوزادی سخت فربه و درشت و گویند این مولود در ماه یا سال اول بمیرد. (یادداشت مؤلف ).
-
شیش
لغتنامه دهخدا
شیش . (عدد، ص ، اِ) شش (در ترکیب شیشه بندان ، مهمانی شب ششم تازه مولود). (یادداشت مؤلف ). امروزه در تداول عامه ٔ تهرانیان نیز «شش » را غالباً «شیش » تلفظ کنند.
-
مولودی
لغتنامه دهخدا
مولودی . [ م َ / مُو ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به مولود. (ناظم الاطباء). || (اِ) جشن تولد.- مولودی گرفتن ؛ ترتیب دادن مجلس شادی برای نوزاد.
-
ایتان
لغتنامه دهخدا
ایتان . (ع مص ) نخست برآمدن پای مولود وقت زادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فرزند نگونسار زادن . (المصادر زوزنی ).