کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مولدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مولدة
لغتنامه دهخدا
مولدة. [ م ُ وَل ْ ل َ دَ ] (ع ص ) زن غیرعرب زاییده در میان عرب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || نوپیدا از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).- بینة مولدة ؛ حجت غیرثابت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کلمه ٔ نوپیداشده...
-
مولدة
لغتنامه دهخدا
مولدة.[ م ُ وَل ْ ل ِ دَ ] (ع ص ، اِ) قابله و مام ناف . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ماما. قابله . (یادداشت مؤلف ). ماماچه . پیش نشین .
-
واژههای مشابه
-
مولده
لغتنامه دهخدا
مولده . [ ل ِ دَ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح پزشکی )یکی از هشت خادم نفس نباتی است . (یادداشت مؤلف ).
-
مولده
لغتنامه دهخدا
مولده . [ م ُ وَل ْ ل َ دَ / دِ ] (از ع ، ص ) تولیدکرده شده . || لغت ازنودرآورده و تازه پیداشده . (ناظم الاطباء).
-
مولده
لغتنامه دهخدا
مولده . [ م ُ وَل ْ ل ِ دَ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) نزد طبیبان از قوتهای تن است . یکی از سه قوه ٔ نباتیه . و آن دو دیگر غاذیه و نامیه است . قوه ای است که در جسم هرچه لطیف تر باشد آن را جمع کند تا از آن مجموع مثل آن جسم حاصل کند، چنانکه در نبات ، ...
-
اعضاء مولده ٔ منی
لغتنامه دهخدا
اعضاء مولده ٔ منی . [ اَ ءِ م ُ وَل ْل ِ دَ/ دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گفته اند: نزد اطباء انثیین باشد. و آنها وریدهای ملفوفی باشندکه خلل آنها محشو از ماده ٔ غددی است و نزدیک به انثیین قرار گرفته اند. و خون را آماده سازند که چون به انثیین ...
-
جستوجو در متن
-
بواشیر
لغتنامه دهخدا
بواشیر. [ ب َ ] (ع اِ) باستیانها. از لغات مولده است . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
عجة
لغتنامه دهخدا
عجة. [ ع ُ ج ِ / ج َ ] (ع اِ) خایگینه . لغت مولده است . (منتهی الارب ).
-
طلحیة
لغتنامه دهخدا
طلحیة. [ طَ حی ی َ ](ع اِ) ورقه ٔ کاغذ. لغت مولده است . (منتهی الارب ).
-
دبوقة
لغتنامه دهخدا
دبوقة. [ دَب ْ بو ق َ ] (ع اِ) موی بافته . لغة مولده است . (منتهی الارب ).
-
شربش
لغتنامه دهخدا
شربش . [ ش َ ب َ ] (ع اِ) ریشه و پرزه ٔ جامه (لغت مولده است ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مشنقة
لغتنامه دهخدا
مشنقة. [ م َ ن َ ق َ ] (ع اِ) محل آویختن . || دار و صلیب . (ناظم الاطباء). آنجا که گناهکاران را آویزند. مولده است . (از محیطالمحیط).
-
ممخرق
لغتنامه دهخدا
ممخرق . [ م ُ م َ رِ ] (ع ص ) تلبیس کننده . || آنکه خبر دهد از چیزی برخلاف آنچه از وی پرسند، از لغات مولده است . (ناظم الاطباء).