کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مولاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مولاة
لغتنامه دهخدا
مولاة. [ م َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مولی . کنیز. امة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مولا و مولی شود. || خاتون و خانم . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ذرة
لغتنامه دهخدا
ذرة. [ ذَرْ رَ ] (اِخ ) مولاة عائشه ام ّالمؤمنین است .
-
ذرة
لغتنامه دهخدا
ذرة. [ ذَرْ رَ ] (اِخ ) مولاة ابن عباس . محدثه است .
-
زبراء
لغتنامه دهخدا
زبراء. [ زَ ] (اِخ ) مولاة بنی عدی است . (از تاج العروس ).
-
زبراء
لغتنامه دهخدا
زبراء.[ زَ ] (اِخ ) مولاة علی (ع ) است . (از تاج العروس ).
-
ثویبة
لغتنامه دهخدا
ثویبة. [ ث ُ وَ ب َ ] (اِخ ) نام مولاة ابولهب که نبی صلوات اﷲ علیه و حمزه و ابوسلمه را شیر داده است .در بعض مراجع ثوبیة آمده است . رجوع به ثوبیه شود.
-
سارة
لغتنامه دهخدا
سارة. [ رَ ] (اِخ ) نام زنی است و مولاة بنی هاشم است . (سیره ٔ ابن هشام ). رجوع به عقد الفرید بتحقیق محمد سعید العریان ج 7 ص 304 شود.
-
قحقح
لغتنامه دهخدا
قحقح . [ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ). سرزمینی است که در آن مسعودبن قریم فارس بکربن وائل به قتل رسید. شاعری در این باره گوید : و نحن ترکنا ابن القریم بقحقح صریعاً و مولاه الجة للفهم .(معجم البلدان ).
-
لقس
لغتنامه دهخدا
لقس . [ ل َ ] (اِخ ) ابن سلمان مولی کعب بن عجزة. ادرک َ النبی روی من مولاه ذکره ابن مندة. قلت و حدیثه عنه فی معجم الطبرانی . (الاصابة ج 6 ص 12).
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ )ابن حسین بن احمد نیشابوری . او راست : الامالی در حدیث . کتاب السیر. اعجاز القرآن . کتاب من کنت مولاه . وی از شاگردان شیخ طوسی بوده است . (روضات الجنات ص 542).
-
لؤلوءة
لغتنامه دهخدا
لؤلوءة. [ ل ُءْ ل ُ ءَ ] (اِخ ) مولاة الانصار راویة من راویات الحدیث روت عن ابی حرفة الانصاری المازنی . و روی عنها محمدبن یحیی بن حبان . (اعلام النساء ج 3 ص 1364).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عامربن عیاش . وی از فطربن خلیفه از ابواسحاق از حارث از علی این حدیث را روایت می کند: «من کنت مولاه ...». دارقطنی می گوید: حدیث او غیرقابل اتباع است . (از لسان المیزان ج 2 ص 379).
-
عید غدیر
لغتنامه دهخدا
عید غدیر. [ دِ غ َ ] (اِخ ) یا عید غدیر خم . خُم موضعی است مابین مکه ٔ معظمه و مدینه ٔ منوره که روز هجدهم ذی حجه ٔ سال دهم هجرت (حجةالوداع ) حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه » در آنجا صادر گشت و تا امروز روز مزبور نزد امامیه جشنی بزرگ است . (ازآنندراج )...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بدیل بن ورقاء خزاعی . خود و پدر و برادرش عبداﷲبن بدیل بن ورقا از صحابه اند. ابن شاهین او را یاد کرده . ابن عقدة حدیث او را در کتاب الموالاة به سند ضعیف نقل کرده گوید: ابومریم از زربن حبیش روایت کرده که علی (ع ) روزی فریاد زد...