کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موقوفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موقوفة
لغتنامه دهخدا
موقوفة. [ م َ ف َ ] (ع ص ) تأنیث موقوف . ایستاده کرده شده . بازداشته . (یادداشت مؤلف ). موقوفه . || ملک وقف شده . در راه خدا وقف شده . ج ، موقوفات .
-
واژههای مشابه
-
موقوفه
لغتنامه دهخدا
موقوفه . [ م َ / مُو ف َ / ف ِ ] (از ع ، ص ، اِ) موقوفة. غیرمنقولی که عین آن حبس و ثمره ٔ آن تسبیل شده باشد. هرچیزی که در راه خدا وقف شده و حبس کرده باشند. چیزهای وقف کرده شده . هرچیز که طبعاً یا برحسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه ...
-
موقوفه
لغتنامه دهخدا
موقوفه . [ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه با 311 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
کریم آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
کریم آباد موقوفه . [ ک َ دِ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار شهرستان ری . جلگه و معتدل است و 116 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
عباس آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
عباس آباد موقوفه . [ ع َب ْ با دِ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . واقع در 16000گزی ری و 2000گزی جنوب راه خراسان . ناحیه ای است جلگه ای ، آب و هوای آن معتدل است . 112 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن ...
-
علی آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
علی آباد موقوفه . [ ع َ دِ م َ ف َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران واقع در 42 هزارگزی جنوب باختری شهرری و 8 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ قم . ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل ، و 320 تن سکنه . آب آن از قنات و فاضل آب ر...
-
فیض آباد موقوفه
لغتنامه دهخدا
فیض آباد موقوفه . [ ف ِ دِ مُو ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی از بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور که دارای 15 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
وقفی
لغتنامه دهخدا
وقفی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به وقف . رجوع به وقف شود. || (حامص ) موقوفه بودن .
-
حبیسة
لغتنامه دهخدا
حبیسة. [ ح َ س َ ] (ع ص ، اِ) موقوفة. ج ، حبائس .
-
نایب التولیه
لغتنامه دهخدا
نایب التولیه . [ ی ِ بُت ْ ت َ ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب )آنکه به نیابت متولی تولیت موقوفه ای را تعهد کند.
-
ایمه
لغتنامه دهخدا
ایمه . [ اَ م ِ / اَ ی ِم ْ م ِ ] (اِ) مأخوذ از تازی . زمینی که پادشاه بخراج بسیار اندکی بکسی عطا کند. || اراضی موقوفه . || کسی که دارای اراضی باشد که پادشاه بوی بخشیده باشد. (ناظم الاطباء). || آنکه دارای اراضی موقوفه باشد. (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء...
-
موقوفی
لغتنامه دهخدا
موقوفی . [ م َ / مُو ] (حامص ) ترک و توقیف و تعطیل . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) منسوب به موقوفه : ملک موقوفی ؛ غیرمنقولی که عین آن حبس و ثمره ٔ آن تسبیل شده باشد.
-
ناظر خاص
لغتنامه دهخدا
ناظر خاص . [ ظِ رِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه تولیت او از طرف واقف معین و مقررشده است . آنکه بر دخل و خرج موقوفه ای نظارت دارد.