کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موقلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موقلم
لغتنامه دهخدا
موقلم . [ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) مقلوب قلم مو. قلم نقاشان که از موی سازند و قلم مو نیز گویند. (ناظم الاطباء). به قلب اضافت موی کلک . (از آنندراج ) : شنگرف کرده اشک من و موقلم مژه نقش و نگار عشق به رویم نموده است .نصیرای بدخشانی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
تحریر
لغتنامه دهخدا
تحریر. [ ت َ ] (ع مص ) آزاد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). آزاد کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحریر رقبه ؛ آزاد کردن بنده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آزاد کردن غلام و کنیزک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). آزا...