کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موقتا تعطیل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
موقتاً
لغتنامه دهخدا
موقتاً. [ م ُ وَق ْ ق َ تَن ْ ] (ع ق ) بر وقت . (آنندراج ). غیردایم . مقابل دائماً: موقتاً از سفر منصرف شدم . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
وقفة
لغتنامه دهخدا
وقفة. [ وَ ف َ ] (ع اِ) پی که بر کمان پیچند. || پی بالای گرده ٔ علیا. هما وقفتان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ایست . درنگ . مکث . توقف : چه یوسف شربتی در دلو خورده چه یونس وقفه ای در حوت کرده . نظامی . || ریب و شک . (اقرب الموارد). ...