کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موفور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موفور
لغتنامه دهخدا
موفور. [ م َ ] (ع ص ) تمام . (منتهی الارب ). بسیار و افزون و تام و کامل . (ناظم الاطباء). بسیارکرده شده و تمام . (از غیاث ) (آنندراج ). وافر و فراوان و بسیار و افزون و بیشمار وبیرون از حد و به منتها درجه و درست و کامل و تمام .(ناظم الاطباء). تمام کرد...
-
جستوجو در متن
-
موفوره
لغتنامه دهخدا
موفوره . [ م َ رَ] (ع ص ) مؤنث موفور، به معنی فراوان و سخت بسیار. (یادداشت مؤلف ). وافر و فراوان و بسیار و درست و کامل و تمام . (از ناظم الاطباء). و رجوع به موفور شود.- محصولات موفوره ؛ حاصلهای فراوان . (ناظم الاطباء).
-
پلیدر
لغتنامه دهخدا
پلیدر. [ پ ُ دُ ] (اِخ ) نام یکی از فرزندان پریام پادشاه ترواست . هنگام محاصره ٔ تروا پدر او وی را با خزاین موفور نزد داماد خود پُلیم نِسْتُر روانه کرد و او وی را بکشت .
-
مستاب
لغتنامه دهخدا
مستاب . [ م ِ ] (اِ) نوعی ظرف آبکش که سقّایان بر بازو آویزند و بدان آب برآرند. نوعی دلو : یکی سقای چابک دست و پرزورکه آورده به مستاب آب موفور.(شعوری ج 2 ص 362).
-
نامحصور
لغتنامه دهخدا
نامحصور. [ م َ ] (ص مرکب ) نامحدود. (آنندراج ). بی حصار. بی دیوار. گشاده . بی حد. (از ناظم الاطباء). که حد و حصاری ندارد. || بی انتها. (آنندراج ). بی اندازه . بی کران . بی پایان . نامعین . بی شمار. بی حساب . (از ناظم الاطباء) : سلطان از دیار هند مظفر...
-
نصر
لغتنامه دهخدا
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن هارون نصرانی در سلطنت عضدالدوله به منصب وزارت رسید «در باب تعمیر کلیسیاها و معابد نصاری و ترسایان سعی موفور بجای آورد و چون عضدالدوله به رحمت حق ... پیوست و پسرش ابوالفوارس بر تخت سلطنت نشست به قتل نصربن هارون مبادرت نمود». (ت...
-
باباشاهو
لغتنامه دهخدا
باباشاهو. (اِخ ) نام منزلی است در حوالی بلخ . خواندمیر آرد:... خاقان منصور مظفر (سلطان حسین میرزا) لواء عزم تسخیر مملکت سلطان محمودمیرزا جزم فرمود و امیر نظام الدین علیشیر را در بلخ گذاشته با سپاه موفور و ابهت نامحصور نهضت نمود و منزل باباشاهو به عرض...
-
حافظ غیاث
لغتنامه دهخدا
حافظ غیاث . [ ف ِ ](اِخ ) خوندمیر گوید: قدوه ٔ ارباب علم و عرفان و عمده ٔ محدثان زمان بود، و در ایام سلطنت خاقان منصور (سلطان حسین میرزا) سالهای موفور در بلده ٔ هرات به افاده قیام می فرمود. وفاتش در سنه ٔ سبع و تسعین و ثمانمائه [ 897 هَ . ق . ] اتفاق...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) (امیر سید...) نیشابوری . ابن علی . از علماء معاصر با سلاطین آق قویونلو. صاحب حبیب السیر آورده است : امیر ابوالقاسم در ولایت نیشابور از قدوه ٔ سادات نقبای ذوی المکارم است و ناظم امور مهمات اصاغر و اکابر. پدر بزرگوار...
-
ثروت
لغتنامه دهخدا
ثروت . [ ث َرْ وَ ] (ع اِ) ثراء. دارائی . توانگری . کثرت مال . مال . مکنت . نعمت . دولت . هستی . ذروت : با کرم او الف که هیچ ندارددر سرش اکنون هوای ثروت شین است . انوری .اسلاف او در ایام آل سامان به ثروت تمام و حرمت موفور مشهور بودند. (ترجمه ٔ تاریخ ...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن احمد الحاکم . وزیر امیر نوح بن نصر سامانی . غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر در دستورالوزراء آرد: او در کفایت اموال سلطانی سعی موفور بجای آورد و ابواب منافع امرا و لشکریان را مسدودگردانید و آن جماعت کینه ٔ و...
-
طایر
لغتنامه دهخدا
طایر. [ ی ِ ] (اِخ ) نام یکی از تازیان که بنابه گفته ٔ خواندمیر پس از مرگ نرسی به کشور ایران تاختن آورد. خواندمیر ذیل وقایع سلطنت شاپور ذوالاکتاف آرد: بعد از فوت هرمزبن نرسی در اطراف عالم این خبر شایع شد که پادشاه عجم قدم بصحرای عدم نهاد و از او پسری...
-
موفر
لغتنامه دهخدا
موفر. [ م ُ وَف ْ ف َ ] (ع ص ) وافر و فراوان و بسیار افزون . (ناظم الاطباء). زیاد کرده شده و بسیار کرده شده . (غیاث ) : نصرت نثار عید برافشاند کز عراق شاه مظفر آمد و جاه موفرش . خاقانی .هرچند کان عطای موفا شگرف بوددانند کاین ثنای موفرنکوتر است . خاقا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی میکالی (امیر...) مکنی به ابونصر و نام جد او اسماعیل بود. وی از افراد خاندان آل میکال است . مترجم تاریخ یمینی آرد (ص 435 ببعد): [ سلطان محمود ] ریاست نیشابور به ابوعلی الحسن بن محمدبن العباس تفویض فرمود و او مردی بود بز...