کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موعود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موعود
لغتنامه دهخدا
موعود. [ م َ ] (ع ص ) وعده کرده شده . (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). وعده کرده شده و وعده داده و از پیش خبر داده شده . || تقدیرشده . (ناظم الاطباء) : پس آن که مردنی است می میراند و دیگر را می گذارد تا وقت موعود دررسد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 207). ...
-
موعود
لغتنامه دهخدا
موعود. [ م َ ] (ع مص ) وعده کردن . (آنندراج ). مصدر به معنی وعده . (ناظم الاطباء). نوید دادن . (منتهی الارب ). و رجوع به وعد شود.
-
واژههای مشابه
-
رزق موعود
لغتنامه دهخدا
رزق موعود. [ رِ ق ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از رزق های چهارگانه در عرف مشایخ ، و آن آن است که حق تعالی مر صالحان و عابدان را بدان وعده کرده است : و من یتق اﷲ یجعل له مخرجاً. و یرزقه من حیث لایحتسب .(قرآن 2/65 و 3). (از کشاف اصطلاحات ا...
-
مهدی موعود
لغتنامه دهخدا
مهدی موعود. [ م َ ی ِ م َ / مُو ] (اِخ ) امام زمان . امام منتظر. رجوع به مهدویت و مهدی شود.
-
ارض موعود
لغتنامه دهخدا
ارض موعود. [ اَ ض ِ م َ ] (اِخ ) ارض مقدسه . فلسطین . کنعان .
-
جستوجو در متن
-
موعودة
لغتنامه دهخدا
موعودة. [ م َ دَ ] (ع مص ) موعود. وعد. نوید دادن . (منتهی الارب ). و رجوع به وعد و موعود شود.
-
شنام
لغتنامه دهخدا
شنام . [ ] (اِخ ) (بمعنی پیشانی خرسها) یکی از مرز و بوم اراضی موعود است که فیمابین عینان و ربله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
حجت عصر
لغتنامه دهخدا
حجت عصر. [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) لقب امام دوازدهم شیعه . حجت قائم . مهدی موعود.
-
روزشماری
لغتنامه دهخدا
روزشماری . [ ش ُ ] (حامص مرکب ) نگاه داشتن حساب روزها. کنایه از انتظار فرارسیدن روزی موعود. و رجوع به روز شمردن شود.
-
حجت قائم
لغتنامه دهخدا
حجت قائم . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ءِ ] (اِخ ) حجةالقائم . لقب امام دوازدهم شیعه . حجت عصر. مهدی موعود.
-
حجةالقائم
لغتنامه دهخدا
حجةالقائم . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ ءِ ] (الَ ...) (اِخ ) لقب خاص امام دوازدهم شیعه است حجت قائم . حجت عصر. مهدی موعود.
-
پیش انداختن
لغتنامه دهخدا
پیش انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تقدم دادن . مقدم داشتن . جلو انداختن . سبقت دادن . پیش افکندن . زودتر از موعد مقرر داشتن . پیش از هنگام موعود مقرر داشتن چنانکه بیمار نوبت تب را و زن روزهای ناپاکی را.
-
بالاق
لغتنامه دهخدا
بالاق . (اِخ ) (... غارتگر) و او پادشاه بود در زمانی که اسرائیلیان رو بزمین موعود میرفتند و چون خبر ایشان بگوش وی رسید، بسیار ترسان گردید مبادا او را نیز مثل سیحون و عوج کنند لهذا با مدیان هم عهد شد که با ایشان جنگ کند و بلعام را طلبیده که آمده آنها ...