کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موضع غیر قابل تحمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ایمه موضع
لغتنامه دهخدا
ایمه موضع.[ اَ م َ م َ ض ِ ] (اِ مرکب ) هر جائی که برای خیرات ومبرات وقف کرده باشند. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
حرف موضع
لغتنامه دهخدا
حرف موضع. [ ح َ ف ِ م َ / مُو ض ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید:سین و تاء و الف و نون است که در اواخر اسماء معنی تخصیص موضع دهد بدان چیز، چنانکه ترکستان و کوهستان و بیمارستان . (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 177).
-
جستوجو در متن
-
ناکشیدنی
لغتنامه دهخدا
ناکشیدنی . [ ک َ / ک ِ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل کشیدن نیست . که نتوان آن را کشید. || نابردنی . غیرقابل تحمل . تحمل ناکردنی . رجوع به کشیدنی شود.
-
ناهموار آمدن
لغتنامه دهخدا
ناهموار آمدن . [ هََ م ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) گران آمدن . دشخوار آمدن . قابل تحمل نبودن .- ناهموار آمدن سخن یا عملی ؛ سخت گران آمدن آن . ملایم طبع و قابل تحمل نبودن آن .
-
نامرزیدنی
لغتنامه دهخدا
نامرزیدنی . [ م ُ دَ ] (ص لیاقت ) غیر قابل آمرزیدن . که از در آمرزش و غفران نیست . که قابل عفو و رحمت و آمرزیدن نیست .
-
در گذاشتنی
لغتنامه دهخدا
در گذاشتنی . [ دَ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) عفو کردنی . قابل عفو و بخشایش . قابل اغماض .- نادرگذاشتنی ؛ غیر قابل عفو. غیر قابل اغماض . اغماض ناپذیر. بخشایش ناپذیر: در حلم و ترحم به منزلتی بود چنانکه یک سال به غزنین آمد از خراسان تقصیرها پیدا آمد و گناهان...
-
ناآمختنی
لغتنامه دهخدا
ناآمختنی . [ م ُ ت َ ] (ص لیاقت ) نیاموختنی . غیرقابل آموختن . تعلیم ناپذیر. غیر قابل تعلیم و تعلّم . که سزاوار آموختن نیست . || عادت ناپذیر. رجوع به آمختن شود.
-
لایغفر
لغتنامه دهخدا
لایغفر. [ ی ُ ف َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یغفر) نابخشودنی . نیامرزیدنی . که آمرزیده نتواند شد.- ذَنب لایغفر ؛ گناه نابخشودنی . بزه غیر قابل بخشش .
-
تحمل
لغتنامه دهخدا
تحمل . [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) از منزل برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تحمل قوم ؛ کوچ کردن آنان و قرار دادن بارهای خود بر شتران بقصد رحیل . (قطر المحیط) (از اقرب الموارد). ارتحال . (منتهی الارب ). کوچ کردن . (ناظم الاطباء). || بار برداشتن...
-
خجالت کش
لغتنامه دهخدا
خجالت کش . [ خ َ / خ ِ ل َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کسی که تحمل خجالت میکند.کسی که زود خجلت زده میشود. آنکه حالت قبول خجالتش زیاد است . کنایه از کم رو و غیر گستاخ و باحجب است .
-
هرزه شدن
لغتنامه دهخدا
هرزه شدن . [ هََ زَ / زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هرز شدن . سوده و غیر قابل استعمال شدن چنانکه قفل و کلید و جز آن . (یادداشت به خط مؤلف ). || فاسد شدن و بد شدن آدمی در اخلاق و رفتار و گفتار. رجوع به هرزه شود.
-
مقدوح
لغتنامه دهخدا
مقدوح . [ م َ ] (ع ص ) مطعون . طعنه زده شده . که طعن و قدح بر آن وارد است . || مردود. غیر قابل قبول . ناموافق شرع : بر آن محضر خطوط ثبت کردند که مذهب اولاد مهدی مقدوح است . (جهانگشای جوینی ).
-
عسرت کشیدن
لغتنامه دهخدا
عسرت کشیدن . [ ع ُ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سختی کشیدن . تحمل سختی و دشواری کردن : می کشد عسرت هفتادودو ملت صائب هرکه چون اهل خرابات ز خوش مشربهاست . صائب (از آنندراج ).هرچند کشی ز فاقه عسرت از خلق مگیر غیر عزلت .درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
شروین
لغتنامه دهخدا
شروین . [ ش َرْ ] (اِخ )جبال شروین در اطراف تبرستان در نزدیکی دیلم و گیلان واقع شده ، این کوهها، کوههای صعب الوصول و غیر قابل مرور می باشند و در آنجا کوهی بلندتر و پردرخت تر از این کوهها یافت نشود. (از معجم البلدان ) : نوگشته کهن شود علی حال ور نیست ...