کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موصد
لغتنامه دهخدا
موصد. [ ص َ ] (ع ص ) در که بند کرده شده باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). باب موصد؛ در بسته و قفل کرده . (ناظم الاطباء).
-
موصد
لغتنامه دهخدا
موصد. [ م ُ وَص ْ ص َ ] (ع اِ) پرده برای دختران در گوشه ٔ خانه . || پرده ٔ خانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
موسد
لغتنامه دهخدا
موسد. [ س ِ ](ع ص ) نعت فاعلی از ایساد. (از منتهی الارب ، ماده ٔ اس د). آنکه برمی انگیزاند سگ را بر شکار. (از آنندراج )(ناظم الاطباء). مُؤَسِّد. || زود و شتاب و جلد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ، ماده ٔ وس د).
-
جستوجو در متن
-
ایصاد
لغتنامه دهخدا
ایصاد. (ع مص ) (از «وص د») ثابت ساختن . (منتهی الارب ). حظیره ساختن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || برآغالانیدن سگ و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بند کردن در و قفل کردن ، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهول...