کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موشکفریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
موشک
لغتنامه دهخدا
موشک . [ ش َ ] (اِ مصغر) مصغر موش یعنی موش کوچک . (ناظم الاطباء). نوعی از موش است . (آنندراج ). موش خرد. و این کلمه با موسکولوس لاتینی لفظاً و معناً از یک ریشه است ، چه موسکولوس هم به معنی موش کوچک است . (یادداشت مؤلف ) : نور گیتی فروز چشمه ٔ هورزشت...
-
موشک
لغتنامه دهخدا
موشک . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پس کوه بخش ریوش شهرستان کاشمر واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری ریوش با 8034 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
فریب
لغتنامه دهخدا
فریب . [ ف ِ ] (اِخ ) عبدالغفار اصفهانی . طبیب فرزند فتحعلی خوشنویس اصفهانی . ادیب بوده و در بیشتر علوم و فضایل دستی داشت و درطب نیز ماهر بود. رساله ای در بیماری وبا نوشت و منظومه ای نیز در تشریح به پارسی دارد. چون خط نستعلیق را نیک می نوشت در شعر به...
-
فریب
لغتنامه دهخدا
فریب . [ ف ِ / ف َ ] (اِ) در زبان پهلوی فرپ و همریشه است با فریفتن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). عشوه و مکر و غافل شدن یا غافل کردن به خدعه . (برهان ) : توانی بر او کار بستن فریب که نادان همه راست بیند وریب . بوشکور.چنان دان که یکسر فریب است و بس بلن...
-
موش موشک
لغتنامه دهخدا
موش موشک . [ شَک ْ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ٔ کودکان ) نوعی بازی است که بیشتر به قایم موشک معروف است . غایب موشک . غایب باشک . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به قایم موشک شود.
-
موشک پران
لغتنامه دهخدا
موشک پران . [ ش َ ک ِ پ َرْ را ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است سفید و شبیه به موش و از سر تا دمش خطی سیاه کشیده و دمش موی بسیار دارد و در بالای درخت می باشد و ازدرخت به درخت می جهد هرچند فاصله بسیار باشد و از این جهت است که موشک پران گویندش . (ب...
-
موشک دواندن
لغتنامه دهخدا
موشک دواندن . [ ش َ دَ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) موشک دوانیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به موشک دوانیدن شود.
-
موشک دوانیدن
لغتنامه دهخدا
موشک دوانیدن . [ ش َ دَ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) موشک دوانی کردن . تفتین کردن . جلوگیری از پیشرفت کاری را. تحریک کردن . تحریک به فتنه کردن . تفتین کردن . نهانی یا به مکر در کاری اخلال کردن . تحریک به نزاع کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به م...
-
موشک پرانی
لغتنامه دهخدا
موشک پرانی . [ ش َ پ َ ] (حامص مرکب ) موشک دوانی .- موشک پرانی کردن ؛ تفتین و تحریک کردن . موشک دوانی کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب موشک دوانی کردن شود.
-
موشک دوانی
لغتنامه دهخدا
موشک دوانی . [ ش َ دَ ] (حامص مرکب ) هنگامه سازی و فتنه انگیزی . (ناظم الاطباء). تحریک . تفتین . فتنه سازی . (یادداشت مؤلف ). کنایه از فتنه انگیزی است . (از آنندراج ) (از غیاث ).- موشک دوانی کردن ؛ به قصد عدم پیشرفت امری تفتین کردن . (یادداشت مؤلف...
-
عاقل فریب
لغتنامه دهخدا
عاقل فریب . [ق ِ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) فریب دهنده ٔ عاقل . آنکه خردمند را بفریبد مفتون سازنده . سخت فربینده : اگرچه نار سیمین گشت سیبم همان عاشق کش عاقل فریبم .نظامی .
-
عیال فریب
لغتنامه دهخدا
عیال فریب . [ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) آنکه عیال را بفریبد.آنکه یا آنچه عائله ٔ شخصی را فریب دهد : منجنیقی بود به زیور و زیب خانه ویران کن عیال فریب .نظامی .
-
شوی فریب
لغتنامه دهخدا
شوی فریب . [ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) فریب دهنده ٔ شوهر. شوهرفریب .
-
عوام فریب
لغتنامه دهخدا
عوام فریب . [ ع َ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) مخفف عوام فریبنده . آنکه عوام را بفریبد. آنکه مردم را گول زند. (فرهنگ فارسی معین ). || که ظاهری مقبول عامه دارد. که عامه را تواند فریفت .
-
غرچه فریب
لغتنامه دهخدا
غرچه فریب . [ غ َ چ َ / چ ِ ف ِ / ف ِ ] (نف مرکب ) آنکه غرچه (مخنث و نادان ) را فریبد. فریبنده ٔ غرچه : از فرازش نبرده سوی نشیب مگر این گنده پیر غرچه فریب .سنائی .