کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موشان پیاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موشان پیاز
لغتنامه دهخدا
موشان پیاز. (اِ مرکب ) اسقیل . پیاز موش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به پیاز موش شود.
-
واژههای مشابه
-
شاه موشان
لغتنامه دهخدا
شاه موشان . [ هَِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تشبیهی مبتذل آن را که با جثه ٔ کوچک ، جمع و فراهم نشسته است و این در تداول عامه مثل است : مثل شاه موشان نشسته . (یادداشت مؤلف ).
-
موشان دره
لغتنامه دهخدا
موشان دره . [ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره لر بخش میاندوآب شهرستان میاندوآب واقع در 51 هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب با 125 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
اسقیل
لغتنامه دهخدا
اسقیل . [ اِ ] (معرب ، اِ) هو بصل الفار سمی بذلک لانه یقتل الفار و هو حِرّیف قوی ... و منه جنس سمی قتال و ظن ّبعضهم انه البلبوس لأدنی علاقة وجدها فیه و قد اخطاء. (مقاله ٔ 2 از کتاب 2 قانون ابوعلی سینا ص 156 س 8). بصل الفار است ، بپارسی پیاز موش گوین...