کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موسا
لغتنامه دهخدا
موسا. (اِخ ) موسی . رجوع به موسی شود.
-
واژههای همآوا
-
موسع
لغتنامه دهخدا
موسع. [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایساع به معنی بادسترس و توانگر. ج ، موسعون : «و السماءبنیناها بأید و اًنا لموسِعون » (قرآن 47/51)؛ ای اغنیاء قادرون . (منتهی الارب )... و متعوهن علی الموسعقدره ... (قرآن 236/2). توانگر و قادر و توانا و قوی . (از ناظ...
-
موسع
لغتنامه دهخدا
موسع. [ م ُ وَس ْ س َ ] (ع ص ، اِ) وسعت داده شده . گشاد و فراخ کرده شده . (ناظم الاطباء). فراخ کرده . گشاده .(یادداشت مؤلف ). || فراخ . وسیع. || (اصطلاح عروضی ) افزودن سببی بر فاعلاتن است و این عمل متکلفانه را توسیع گویند و فاعلاتن را که به توسیع فا...