کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موزی رج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موزی رج
لغتنامه دهخدا
موزی رج . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6 هزارگزی شمال ساری با 520 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ بابل و کاری و راه آن مالرو است زیارتگاهی به نام درویش فخرالدین دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
واژههای مشابه
-
مؤزی
لغتنامه دهخدا
مؤزی . [ م ُ ءَزْ زی ] (ع ص ) سازنده ٔ ازاء برای حوض . (آنندراج ). مُؤْزی . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُؤْزی شود.
-
مؤزی
لغتنامه دهخدا
مؤزی . [ م ُءْ ] (ع ص ) سازنده ٔ ازاء برای حوض . آنکه مجرای آب و یا ازاء برای حوض و جز آن می سازد. (ناظم الاطباء). آنکه سازد برای حوض ازاء. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به مُؤَزّی شود.
-
مؤزی
لغتنامه دهخدا
مؤزی . [ م ُءْ زا ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایزاء. در مشقت انداخته شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در مشقت افکنده شده . (یادداشت مؤلف ).
-
موزی کتی
لغتنامه دهخدا
موزی کتی .[ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل با 230 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هراز و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
لکه موزی
لغتنامه دهخدا
لکه موزی . [ ل َ ک َ ] (اِخ ) نام موضعی میان محمودآباد و تلیکسر مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 32).