کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مورود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مورود
لغتنامه دهخدا
مورود. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارنگه بخش کرج شهرستان کرج ، واقع در 38 هزارگزی شمال خاوری کرج با 479 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
مورود
لغتنامه دهخدا
مورود. [ م َ ] (ع ص ) تب زده . (منتهی الارب ). آنکه مبتلا به تب نوبه باشد. (ناظم الاطباء). || تب آمده . (دهار) (مهذب الاسماء). تب به نوبت آمده . (منتهی الارب ). || واردشده و آمده . (ناظم الاطباء). || ورود کرده شده .(غیاث ) (آنندراج ). || وظیفه خوانی ...
-
جستوجو در متن
-
متوارد
لغتنامه دهخدا
متوارد. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) متوالی و پیوسته و پی در پی و متعاقب .(ناظم الاطباء). متواتر : و میان ملک محمد و اتابک سنقر در آن وقت مشارب مضافات مورود بوده است و... رسل و قواصد از جانبین متوارد. (المضاف الی بدایع الازمان ). || اندیشه و تخیلی که در ذهن...
-
تب زده
لغتنامه دهخدا
تب زده . [ ت َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ج ، تب زدگان . تب دار. (آنندراج ). کسی که مبتلا به تب باشد. (ناظم الاطباء). نزیف . موعوک . مورود. (منتهی الارب ) : شفای تب زدگان بود شربتش گوئی که بود شربتش از سلسبیل و از تسنیم . سوزنی .سیزده روز مه چارده شب ...