کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مورس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مورس
لغتنامه دهخدا
مورس . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایراس . (منتهی الارب ). || وارس . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ، ماده ٔ ورس ). و رجوع به ایراس و وارس شود. || درخت برگ آورنده . || جای اسپرکناک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).
-
مورس
لغتنامه دهخدا
مورس . [ م ُ وَرْ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توریس . مورسة.به ورس رنگ کرده . (یادداشت مؤلف ). رنگ شده به گیاه ورس . (ناظم الاطباء). به ورس رنگ کرده . (از منتهی الارب ، ماده ٔ ورس ). جامه ٔ رنگ کرده به ورس . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
مؤرس
لغتنامه دهخدا
مؤرس . [ م ُ ءَرْ رِ ] (ع ص ) کار و خدمت گیرنده از کسی . (آنندراج ). || آن که از کسی طلبکار است و خدمت میکند. (ناظم الاطباء). || آن که کشاورز گشته باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
مورث
لغتنامه دهخدا
مورث . [ رَ ] (ع ص ) وارث قرار داده شده . || مال موروث . (ناظم الاطباء). مرده ریگ : و امیدهای بندگان مخلص در آنچه دیگر اقالیم عالم در خطه ٔ ملک میمون خواهد افزود و مورث و مکتسب اندر آن بهم پیوست هرچه محکمتر. (کلیله و دمنه ).
-
مورث
لغتنامه دهخدا
مورث . [ رِ ] (ع ص ، اِ) آن که کسی را وارث می گرداند. (ناظم الاطباء). میراث رساننده . (غیاث ) (آنندراج ). ارث گذارنده برای کسی . || به مجاز یا به تجرید به معنی مطلق رساننده (مأخوذ از معنی میراث رساننده ). ولی در کتب معتبر لغت به این معنی یافته نشده ...
-
مورث
لغتنامه دهخدا
مورث . [ م ُ وَرْ رَ ] (ع ص ) وارث گردانیده شده . آن که کسی او را وارث خود ساخته است . (از یادداشت مؤلف ).
-
مورث
لغتنامه دهخدا
مورث . [ م ُ وَرْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از توریث . وارث گرداننده و شریک ورثه ٔ کسی نماینده دیگری را. شریک کننده در میراث و داخل کننده کسی را در میراث . (ناظم الاطباء). وارث قرار دهنده . (یادداشت مؤلف ). || ارث گذار. ارث گذارنده برای کس یا کسانی ...
-
مورث
لغتنامه دهخدا
مورث .(اِخ ) دهی است از دهستان بم پشت شهرستان سراوان واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری سراوان با 300 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . ساکنان آن از طایفه درازانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
مورسة
لغتنامه دهخدا
مورسة. [ م ُ وَرْ رَ س َ ] (ع ص ) تأنیث مورس . رنگ شده به گیاه ورس . (ناظم الاطباء). و رجوع به مورس شود.
-
خدرسرخ
لغتنامه دهخدا
خدرسرخ . [ خ ِ دِ س ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از طوایف بختیاری . توضیح آنکه ایل بختیاری بدو طایفه اصلی تقسیم میشود: یکی هفت لنگ و دیگری چهار لنگ . شعبه ٔ هفت لنگ نیز به چهارقسمت میشود که دو قسمت اول آن دور کی هفت لنگ است که به «شهی »، و «اسیوند»، «...
-
الکتریسیته
لغتنامه دهخدا
الکتریسیته . [ اِ ل ِ سی ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ است از کلمه ٔ ایلقطرون (الکترون ) بمعنی کهربا یا عنبر اشهب . (یادداشت مؤلف ). الکتریسیته نام یکی از شکلهای انرژی است که بر اثر مالش دو جسم یاعمل مکانیکی چون تراکم و یا حرارت به بعضی از اجسام بلوری...