کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مودا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مؤدا
لغتنامه دهخدا
مؤدا. [م ُ ءَدْ دا ] (ع ص ) مؤدی [ م ُ ءَدْ دا ]. اداشده وپرداخته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به مؤدی شود.
-
واژههای همآوا
-
مودع
لغتنامه دهخدا
مودع . [ دَ ] (ع ص ) اسب آساینده و آسایش جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پدرود کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). مودعه .
-
مودع
لغتنامه دهخدا
مودع . [ دِ ] (ع ص ) پدرودکننده . (آنندراج ). پدرودکننده یعنی رخصت کننده . (غیاث ).
-
مودع
لغتنامه دهخدا
مودع . [ م َ دَ ] (ع اِمص ) تن آسایی و فراخی زندگانی و عیش . (ناظم الاطباء).
-
مودع
لغتنامه دهخدا
مودع . [ م ُ وَدْ دَ ] (ع ص ) تودیعشده . امانت گذاشته شده . سپرده شده : آنچه او بیان می کند مفصل تر و کامل تر از آن است که در خزانه ٔ حفظ ما مودع است . (تاریخ بیهق ص 11). || موضوع . موضوعه . مودعه . (یادداشت مؤلف ).