کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موج موج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موج موج
لغتنامه دهخدا
موج موج . [ م َ م َ / م ُ م ُ ] (ق مرکب ) موجها و کوهه های آب پیاپی . (ناظم الاطباء). خیزابه های پی درپی . خیزابها که یکی پس از دیگری پدید آید و حرکت کند. امواج بیشمار پیاپی و پرآشوب . آب با نره های بسیار. آب با ستونه های بسیار. آب با نوردهای بسیار. ...
-
واژههای مشابه
-
مؤج
لغتنامه دهخدا
مؤج . [ م ُءْج ْ ] (ع مص ) گذر کردن آینه ٔ زانو در مابین پوست و استخوان .(ناظم الاطباء). ناظم الاطباء این صورت را ضبط کرده است ، اما صحیح کلمه مؤوج [ م ُ ئو ] است . رجوع به مؤوج در منتهی الارب و اقرب الموارد ماده ٔ «م وج » شود.
-
جستوجو در متن
-
تموج
لغتنامه دهخدا
تموج . [ ت َ م َوْ وُ ] (ع مص ) شدید شدن موج و کوهه برآوردن آب دریا. (از اقرب الموارد). موج زدن آب . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || (اِ)، موج موج زدگی و تلاطم و ترنند. (ناظم الاطباء) : کنیزک خواست که آتش فتنه را بالا دهد و سیلاب آفت را در تموج آرد....
-
نوس
لغتنامه دهخدا
نوس . (اِ) قوس قزح . (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ) (اوبهی ) (ناظم الاطباء). آژفنداک . (ناظم الاطباء). نوسه . (فرهنگ فارسی معین ) : از باد روی خوید چو آب است موج موج وز نوس پشت ابر چو چرخ است رنگ رنگ . خسروانی (از لغت فرس ).|| تقلید حرف زدن و گفتگوی ...
-
نوسه
لغتنامه دهخدا
نوسه . [ س َ / س ِ/ن َ / نُو س َ / س ِ ] (اِ)قوس قزح . (از لغت فرس اسدی ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نوس . (انجمن آرا) (رشیدی ) (جهانگیری ). نوشه . (برهان قاطع) : از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوسه ابر بینی چون جز...
-
رنگ رنگ
لغتنامه دهخدا
رنگ رنگ . [ رَ رَ ] (ص مرکب ) رنگارنگ . رنگ برنگ . به لونهای مختلف . به رنگهای گوناگون . ملون به الوان مختلف . گوناگون : از باد روی خوید چو آب است موج موج وز نوسه پشت ابر چو جزع است رنگ رنگ . خسروانی .هم از آشتی راندم و هم ز جنگ سخن گفتم از هر دری رن...
-
نوشه
لغتنامه دهخدا
نوشه . [ش َ / ش ِ ] (اِ) قوس قزح . (اوبهی ) (برهان قاطع) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). آزفنداگ . آفنداک . انطلیسون .تیراژه . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. سریر. (یادداشت مؤلف از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوشه ...
-
رودبار
لغتنامه دهخدا
رودبار. (اِ مرکب ) جایی که در آن رودخانه ٔ بسیار جاری باشد. (برهان قاطع). جایی که رودهای بسیار دارد. (فرهنگ نظام ) (از آنندراج ). جایی که درآن نهرها و رودخانه های زیاد جاری باشد. (ناظم الاطباء). || رودخانه های بزرگ . (برهان قاطع). رودخانه ٔ بزرگ و نه...
-
فوج
لغتنامه دهخدا
فوج . [ ف َ ] (ع اِ) گروه . ج ، فؤوج ، افواج .جج ، افاوج ، افاویج . (منتهی الارب ). جماعت مردم یا جماعتی که بشتاب گذرد : و رأیت الناس یدخلون فی دین اﷲ افواجا (قرآن 2/110)؛ یعنی گروهی پس از گروه دیگر. (از اقرب الموارد) : ترکمانان براثر می آمدند و فو...
-
چرغ
لغتنامه دهخدا
چرغ . [ چ َ ] (اِ) جانوریست شکاری مشهور و معروف ، از جنس سیاه چشم ، و عربی آن «صقر» است . (برهان ). نام جانوریست پرنده که شکاریی است مشهور. (جهانگیری ). مرغی است شکاری . (انجمن آرا) (آنندراج ). پرنده ٔ شکاری از جنس سیاه چشم و «صقر» معرب آنست . (ناظم ...
-
موجان
لغتنامه دهخدا
موجان . [ م َ وَ ] (ع مص ) مؤوجان . موج . (اقرب الموارد). به معنی موج است . (ناظم الاطباء). رجوع به موج شود.
-
موجی
لغتنامه دهخدا
موجی . [ م َ / م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به موج . آنکه یا آنچه به موج نسبت دارد. || (اصطلاح نقاشی ) رنگ خانه خانه یا مثل موج . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح پزشکی ) قسمی از نبض . (یادداشت مؤلف ). نبض موجی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || وهمی و خیالی . (ناظم ...
-
خوید
لغتنامه دهخدا
خوید.[ خویدْ / خیدْ ] (اِ) گندم و جوی را گویند که سبز شده باشد لیکن خوشه ٔ آن هنوز نرسیده باشد. (برهان قاطع). نارسیده علف و غیره .قصیل . (مهذب الاسماء). گندم و جو خوشه نبسته . خید. (منتهی الارب ) : عطات باد چو باران دل موافق خویدنهیب آتش و جان مخالفا...