کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موت
لغتنامه دهخدا
موت . (اِ) مخفف آموت ، آشیان . آله موت ، آشیان عقاب . (یادداشت مؤلف ) .
-
موت
لغتنامه دهخدا
موت . (هندی ، اِ) به هندی ماش هندی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
موت
لغتنامه دهخدا
موت . [ م َ ] (ع مص ) مردن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 99) (ناظم الاطباء). بمردن . (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ). || آرمیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): مات الریح ؛ آرمید باد و ساکن گردید. (ناظم الاطباء). || خفتن . (منتهی الارب ) ...
-
موت
لغتنامه دهخدا
موت . [ م َ ] (ع اِ) مرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ثکل . ثکله . کام . (مجمل التواریخ و القصص ص 326). واقعه . منیة. درگذشت . فوت . اجل . حتف . وفات . ممات . مرگ . هوش . هلاک . مردن . مقابل حیات . مقابل زند...
-
موت
لغتنامه دهخدا
موت . [ م َ وَ ] (ع مص ) خالی ماندن زمین از عمارت و سکنه . ماتت الارض موتاً و مواتاً؛ خالی ماند زمین از عمارت و سکنه . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
موت آباد
لغتنامه دهخدا
موت آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری فرمهین با 464 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . امام زاده دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
قلعه موت آباد
لغتنامه دهخدا
قلعه موت آباد. [ ق َ ع َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 65هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 8هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔخانه به نقده . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل سالم است . سکنه ٔ آن 220 تن است . آب آن از...
-
جستوجو در متن
-
ذآف
لغتنامه دهخدا
ذآف .[ ذُ ] (ع اِ) ذأف . سرعت موت . || موت ذُآف ؛ موت شتاب و زود کشنده . || زهر هلاهل .
-
موتان
لغتنامه دهخدا
موتان . [ م َ وَ ] (ع مص ) موت . (ناظم الاطباء). رجوع به موت شود.
-
میت
لغتنامه دهخدا
میت . [ م َ ] (ع مص ) مردن . موت . فوت . درگذشتن . و رجوع به موت شود.
-
ذاعط
لغتنامه دهخدا
ذاعط. [ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذعط. موت ذاعِط؛ مرگ شتاب . موت ذعوط.
-
ذؤاف
لغتنامه دهخدا
ذؤاف . [ ذُ آ ] (ع اِ) سرعت موت . || موت شتاب و زودکشنده . مرگ ناگهان . || زهر هلاهل و در جای کشنده .
-
موات
لغتنامه دهخدا
موات . [ م َ ] (ع مص ) موت . (ناظم الاطباء). بمردن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به موت شود.