کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواعظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مواعظ
لغتنامه دهخدا
مواعظ. [ م َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ موعظه . پندها و نصیحتها و موعظه ها. (ناظم الاطباء). پندها و نصیحتها. (غیاث ) (آنندراج ) : این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده ٔ علما و براهمه ٔ هند است در انواع مواعظ. (کلیله و دمنه ). اشارات و مواعظ آن را که در فهرست مصال...
-
واژههای همآوا
-
مواعز
لغتنامه دهخدا
مواعز. [ م َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ ماعز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ ماعزة، به معنی بز ماده . (آنندراج ). رجوع به ماعز و ماعزة شود.
-
جستوجو در متن
-
اطواق الذهب
لغتنامه دهخدا
اطواق الذهب . [ اَطْ قُذْ ذَ هََ ] (اِخ ) نام کتابی است اززمخشری در مواعظ و خطب . رجوع به اعلام المنجد شود.
-
کفرناحوم
لغتنامه دهخدا
کفرناحوم . [ ک َ رِ ] (اِخ ) موطن مسیح و محل برخی از معجزات و خوارق عادت و مواعظ وی . (از قاموس کتاب مقدس ). روستای ناحوم . و رجوع به ناحوم شود.
-
ابن سمعون
لغتنامه دهخدا
ابن سمعون . [ اِ ن ُ س َ ] (اِخ ) ابوالحسین محمدبن احمدبن اسماعیل واعظ بغدادی . وفات 387 هَ .ق . کلمات قصار او در مواعظ معروف است .
-
تخریجات
لغتنامه دهخدا
تخریجات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تخریج : و چون آن نوع کلمات را به مواعظ و نکت متصوفه آمیخته بود و از تخریجات خویش بحث در این اقاویل ریخته . (جهانگشای جوینی ). رجوع به تخریج شود.
-
جریدلی
لغتنامه دهخدا
جریدلی . [ ] (اِخ ) شیخ علی یوسف . او راست : بدایع الحکم . این کتاب در مواعظ است و بسال 1313 هَ . ق . در مطبعة الظاهر بطبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ).
-
مدروس شدن
لغتنامه دهخدا
مدروس شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مدروس گشتن . مدروس گردیدن . متروک و بی رونق شدن . از رواج افتادن وفراموش گشتن : و آن حکم و مواعظ... خود مدروس شود. (کلیله و دمنه ). رجوع به مدروس گشتن شود.
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح ِ ک َ ] (ع اِ) ج ِ حکمت . (دهار) : کف کافیش بحری از جود است طبع صافیش گنجی از حکم است . معزی .این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده حکماءو براهمه ٔ هند است در انواع مواعظ و ابواب حکم و امثال . (کلیله و دمنه ). و آن حکم و مواعظ مهجور مانده بود. ...
-
موعظة
لغتنامه دهخدا
موعظة. [ م َ ع ِ ظَ] (ع مص ) پند دادن کسی را به سخنان دل گرم کننده . (منتهی الارب ). وعظ. (ناظم الاطباء). پند دادن و موعظه کردن . (یادداشت مؤلف ). پند دادن . (آنندراج ). و رجوع به وعظ شود. || (اِ) پند. ج ، مواعظ. (مهذب الاسماء). پند و نصیحت به سخنان...
-
پیر
لغتنامه دهخدا
پیر. [ ی ِ ] (اِخ ) (سَن ) یکی از ائمه ٔ معصوم نصاری و ملقب به زرین کلام . وی از سنه ٔ 433 تا 452 م . سمت اسقفی راونه را داشته و مردی فصیح و بلیغ بوده است و مواعظ واندرزهای مشهور دارد، روز چهارم کانون اول را نصرانیان به احترام او تعطیل کنند. (قاموس ا...
-
تتزل
لغتنامه دهخدا
تتزل . [ ت ِ زِ ] (اِخ ) یوهانس . کشیش و راهب آلمانی که در حدود سال 1465 م . در پیرنا متولد شد و بسال 1519 م . درگذشت . مواعظ او در مورد بخشایش و اغماض گناهان یکی از علل بروز اعتراض لوتر و هیجان اصلاحات مذهبی ، و بالاخره پیدایش مذهب پرتستان در دین مس...
-
ژان کریزستم
لغتنامه دهخدا
ژان کریزستم . [ کْری / ک ِ زُ ت ُ ] (اِخ ) (بوش دُر) (قدیس ) یکی از آباء کلیسا و بطریق قسطنطنیه (347 - 407 م .). وی به شکنجه وجفای امپراطریس اودکسی گرفتار گشت . ژان به فصاحت و بلاغت مشتهر و مواعظ وی مورد اعجاب و تحسین است . ذکران وی در 27 ژانویه است ...