کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواظبت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مراقبت کردن
لغتنامه دهخدا
مراقبت کردن . [ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه داشتن . (یادداشت مؤلف ). نگهبانی ونگهداری کردن . || مواظبت کردن . پاییدن .
-
موابلة
لغتنامه دهخدا
موابلة. [ م ُ ب َ ل َ ] (ع مص ) همیشگی کردن در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواظبت کردن .
-
نگاه داری کردن
لغتنامه دهخدا
نگاه داری کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محافظت کردن . حراست کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || پرورش دادن . (ناظم الاطباء). مواظبت کردن . توجه دقیق به کار بردن . (فرهنگ فارسی معین ). از چیزی یا کسی مواظبت و نگه داری کردن . دلسوزانه مراقبت کردن . موجبا...
-
خاطر نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
خاطر نگاه داشتن . [ طِ ن ِ ت َ] (مص مرکب ) مواظبت کردن . مراعات کردن : شکر خدا که خاطر ما را نگاه داشت .محمداشرف (از آنندراج ).
-
مواتنة
لغتنامه دهخدا
مواتنة. [ م ُت َ ن َ ] (ع مص ) ملازمت کردن کاری را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواظبت . (المصادر زوزنی ).
-
بلند و کوتاه کردن
لغتنامه دهخدا
بلند و کوتاه کردن . [ ب ُ ل َ دُ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، مواظبت و مراقبت و پرستاری و دلسوزی کردن . (فرهنگ لغات عامیانه ) (از فرهنگ فارسی معین ).
-
چراغداری
لغتنامه دهخدا
چراغداری . [ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) مشعل و عمل چراغدار. || پاکیزه و روغن کردن و روشن ساختن چراغها. مواظبت کردن از چراغهای خانه ٔ شاه یا امیر یا اداره . رسیدگی کردن بکار پاکیزگی و روغنگیری چراغهای خانه ای یا اداره ای . رجوع به چراغدار شود.
-
پجردن
لغتنامه دهخدا
پجردن . [ پ ِ ج ُ دَ] (مص ) در زبان عوام پرستاری و نهایت مواظبت کردن از روی مهربانی چیزی یا کسی را. پرستاری پیر و بیمار و طفل کردن . و اصل بجرمق زبان آذری ، این کلمه است .
-
ربا
لغتنامه دهخدا
ربا. [ رِ ] (ع مص ) افزون شدن .(مصادر اللغة زوزنی ). نشو و نما کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). زیاده شدن . (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). نشو و نما. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || بر بالا شدن و دیده بانی کردن گروهی را. (تاج المصا...
-
نگه داری
لغتنامه دهخدا
نگه داری . [ ن ِ گ َه ْ ] (حامص مرکب ) محافظت . (ناظم الاطباء). حفظ. نگاه داری . پاسداری : سپه را نگه داری شهریاربه از جنگ در حلقه ٔ کارزار. سعدی .- نگه داری کردن ؛ نگاه داشتن . حفظ و حراست کردن . سرپرستی و مواظبت کردن .
-
حسن مراقبت
لغتنامه دهخدا
حسن مراقبت . [ ح ُ ن ِ م ُ ق َ / ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دقت کردن در مواظبت . رجوع به ترکیبات حسن شود.
-
مثابرة
لغتنامه دهخدا
مثابرة. [ م ُ ب َ رَ ] (ع مص ) بر کاری مداومت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته برکاری بودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیوسته بودن برکاری و لازم گرفتن آن را و مواظبت کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثابرت شود.
-
مواکظة
لغتنامه دهخدا
مواکظة. [ م ُ ک َ ظَ ] (ع مص ) مداومت کردن بر کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (صراح اللغة). مواظبة. (تاج المصادر بیهقی ). مواظبت . مداومت . مداومت بر کاری . (یادداشت مؤلف ).
-
نگاه داری
لغتنامه دهخدا
نگاه داری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) محافظت . پاسبانی . (ناظم الاطباء). حفظ. حراست . نگه داشت . (یادداشت مؤلف ). || پرورش . (ناظم الاطباء). مواظبت . (فرهنگ فارسی معین ). مراقبت . (ناظم الاطباء). رجوع به نگاه داری کردن و نگه داری کردن شود.
-
مداومة
لغتنامه دهخدا
مداومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) بر کاری ایستادن . (از منتهی الارب ) (دستور الاخوان ). مواظبت کردن برامری . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از زوزنی ). || درنگ نمودن در کاری . (از منتهی الارب ). تأنی . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || دوام کاری را طلب...