کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موازی
لغتنامه دهخدا
موازی . [ م ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است در سرزمین گیلان که شهر رشت در آن واقع شده . حد شمالی آن دریای خزر و مرداب و حد غربی فومن و جنوبی شفت و سنگر و شرقی سفیدرود و لشت نشا. عرض آن از مشرق به مغرب 38 هزار گز و طول آن از شمال به جنوب 50 هزار گز است . نواح...
-
موازی
لغتنامه دهخدا
موازی . [ م ُ ] (ع ص ) برابر و مساوی . همسنگ . هم پهلو. هم پایه . هم رتبه : ذات شریف او در شرف موازی سماک و در رفعت مساوی افلاک . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396). آن لشکر کوههای چند که مساوی سماء و موازی جوزاء بود در مسافت آن دیار قطع کردند. (ترجمه ٔ تار...
-
واژههای همآوا
-
مواضی
لغتنامه دهخدا
مواضی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ماضیة.- مواضی ایام ؛ گذشته های زمان . (از یادداشت مؤلف ) : در مواضی ایام و سوالف اعوام در اقلیم هندوستان پادشاهی بوده است . (سندبادنامه ص 31). آورده اند که در مواضی دهر و سوالف سنین و شهور... (سندبادنامه ص 218). در مو...
-
جستوجو در متن
-
میلدار
لغتنامه دهخدا
میلدار. (نف مرکب ) دارای میل . || دارای خطوط موازی طولانی یا برجستگی های موازی در پارچه .
-
ترئیکا
لغتنامه دهخدا
ترئیکا.[ تْرُ / ت ُ رُ ] (روسی ، اِ) قسمی ارابه ٔ بزرگ که آنرا سه اسب موازی کشند.
-
نامتوازی
لغتنامه دهخدا
نامتوازی . [ م ُ ت َ ] (ص مرکب ) که موازی با چیز دیگری نیست . که به موازات هم نیستند. مقابل متوازی .- خطوط نامتوازی ؛ در هندسه دو خط را نامتوازی گویند که در نقطه ای با هم تلاقی کنند.
-
بره بره
لغتنامه دهخدا
بره بره . [ ب ُرْ رَ / رِ ب ُرْ رَ/ رِ ] (ص مرکب ) دارای شیارهای موازی .ناصاف و ناهموار. شکاف دار. (فرهنگ لغات عامیانه ).- بره بره شدن ؛ دارای شیارهای موازی گشتن چنانکه در جاده های خاکی ، ابر و شیر و امثال آن . به قطعاتی از هم جدا شدن . (یادداشت دهخ...
-
ساباکی
لغتنامه دهخدا
ساباکی . (اِخ ) رودخانه ای است در ساحل شرقی افریقا در (کنیا) که در کنار مالیندی باقیانوس هند میریزد. راه آهن مومباز به بندر فلورانس درجنوب ، موازی با این رودخانه کشیده شده است .
-
شاخ بستن
لغتنامه دهخدا
شاخ بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) (... کبوتر) هر دو بال را راست و موازی هم کردن رو بجانب بالا و ازهوا آهنگ فرودآمدن کردن کبوتر. (در لهجه ٔ قزوین ).
-
استوانه
لغتنامه دهخدا
استوانه . [ اُ ت ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) جسمی است گرد، بن او و سر او دو دائره باشد یکدیگر را موازی . (التفهیم ص 26). رجوع به اسطوانه شود.
-
پسی خان
لغتنامه دهخدا
پسی خان . [ پ َ ] (اِخ ) رودی است در گیلان که موازی را از فومن جدا میکند و از مشرق فومن میگذرد. (جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 275).
-
گسله
لغتنامه دهخدا
گسله . [ گ ُ س ِ / س َ ل َ /ل ِ ] (ن مف ) گسیخته شده . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). رجوع به گسیختن شود. || (اِمص ، اِ) گسیختگی اشکوبهای موازی طبقات زمین . (فرهنگستان ص 22).
-
کروشه
لغتنامه دهخدا
کروشه . [ ک ُ / ک ِ رُ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) قلاب . دو خط عمود موازی با دو پیش آمدگی از دو سر هر خط به سوی داخل برای ممتاز ساختن مطلب داخل آن . نوعی پرانتز که برای الحاق مطلبی به متن مورد استفاده قرار دهند بدین شکل : [ ] .