کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مواجه
لغتنامه دهخدا
مواجه . [ م ُ ج ِه ْ ] (ع ص ) روباروی و مقابل . (ناظم الاطباء). روبرو. برابر. رو درروی . محاذی . مقابل . روی به روی . (یادداشت مؤلف ).- مواجه شدن ؛ روبرو شدن . مقابل شدن . رو در رو قرار گرفتن . مقابل آمدن .- || برخورد کردن .مقابل گردیدن : کار تحقیق...
-
جستوجو در متن
-
موارنه
لغتنامه دهخدا
موارنه . [ م ُ رَ ن َ ] (ع مص ) مواجه و مقابل شدن . (از اقرب الموارد). روباروی شدن .
-
روارو
لغتنامه دهخدا
روارو. [ رُ وا ] (ص مرکب ، ق مرکب ) روبارو. روبرو. مقابل و مواجه . (ناظم الاطباء).
-
راست رو
لغتنامه دهخدا
راست رو. [ ت ِ ] (ق مرکب ) در تداول عامه مواجه . مقابل . محاذی . روبرو: راست روی توپخانه ، روبروی توپخانه . (یادداشت مؤلف ).
-
طرفیت
لغتنامه دهخدا
طرفیت . [ طَ رَ فی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) روبارو و مقابل و مواجه شدن . طرف بودن .
-
روباروی کردن
لغتنامه دهخدا
روباروی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مقابل کردن . روبروی هم واداشتن . مواجه ساختن . مقابله نمودن . (ناظم الاطباء). و رجوع به روبرو و روبارو و روباروی و روبرو کردن شود.
-
روبرو شدن
لغتنامه دهخدا
روبرو شدن . [ ب ِش ُ دَ ] (مص مرکب ) مواجه شدن . مقابل شدن . محاذی یکدیگر واقع گشتن . || بهم رسیدن . نزدیک یکدیگر آمدن : دو لشکر بهم روبرو شدند. (یادداشت مؤلف ).
-
مواجهت
لغتنامه دهخدا
مواجهت . [ م ُ ج َ /ج ِ هََ ] (از ع ، اِمص ) مواجهه . روبارویی و مقابلی ومقابله . (ناظم الاطباء). و رجوع به مواجه و مواجهه شود. || مقابله ٔ دو کوکب . (ناظم الاطباء).
-
مانع داشتن
لغتنامه دهخدا
مانع داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) مواجه با اشکال بودن . سد و بند بر سر راه داشتن . مجاز نبودن . اشکال داشتن : مانعی ندارد (در تداول فارسی معاصر)؛ اشکالی ندارد. عیبی ندارد. مجاز است .
-
جوه
لغتنامه دهخدا
جوه . [ ج َ ] (ع مص ) جوه مکروه ؛ مواجه شدن بناخوشی . (اقرب الموارد). بناخوشی به روی کسی آمدن . (منتهی الارب ): جاهه بالمکروه جوهاً؛ بناخوشی به روی وی آمد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
روبارو
لغتنامه دهخدا
روبارو. (ص مرکب ، ق مرکب ) روبرو. مواجه . مقابل . (از آنندراج ). روباروی : همه چون سبزه روبارو نشسته چو داغ لاله هم زانو نشسته . زلالی (از آنندراج ).رجوع به روباروی و روبرو شود.
-
روباروی شدن
لغتنامه دهخدا
روباروی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابلة. مواجهة. برابر شدن . مقابل شدن . مواجه شدن : با کدامین رو نمیدانم سلیم !میشود آیینه روباروی او. محمدقلی سلیم (از آنندراج ).مقابلة؛ روباروی شدن . (منتهی الارب ). و رجوع به روبرو و روباروی و روباروی کردن شود.
-
روبرو کردن
لغتنامه دهخدا
روبرو کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مقابل هم قرار دادن . مقابل کردن . مواجه گردانیدن . || مدعی و منکری را در مجلس به مشافهه ٔ ادعا و انکار وادار کردن تا صحت و سقم گفته ٔ یکی از آنها ظاهر آید: آنانکه منکرند بگو روبرو کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
رویاروی
لغتنامه دهخدا
رویاروی . (ق مرکب ) مواجه و روبروی و مقابل . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی . حنظله ٔ بادغیسی .خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی .نظامی .