کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مواجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مواجب
لغتنامه دهخدا
مواجب . [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ موجب . (از ناظم الاطباء). و رجوع به موجب شود. || کشتی گاه قوم و مصارع آنها. گویند خرج القوم الی مواجبهم ؛ ای مصارعهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ موجَب . که اسم مفعول است . گویند هذا اقل مواجب الاخوة؛ ای ایسر...
-
واژههای مشابه
-
مواجب خوار
لغتنامه دهخدا
مواجب خوار. [ م َ ج ِ خوا / خا] (نف مرکب ) آن که مواجب می گیرد. (ناظم الاطباء). مواجب خور. حقوق بگیر. مستمری بگیر. کارمند و خدمتگزار دولت یا سازمان و یا شخصی که آخر هفته یا ماه و یا سال حقوق بگیرد. (از یادداشت مؤلف ) : چنین گویند که نوشیروان یازده ه...
-
مواجب خور
لغتنامه دهخدا
مواجب خور. [ م َ ج ِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) مواجب خوار. حقوق بگیر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مواجب خوار شود.
-
جستوجو در متن
-
یامفتی
لغتنامه دهخدا
یامفتی . [ م ُ ] (ص مرکب ) یامفت . رایگان .- پول یا مواجب یامفتی ؛ پول یا مواجب در ازاء هیچ کاری : صد تومان پول یامفتی از من گرفتند. (یادداشت مؤلف ).
-
رسوم دار
لغتنامه دهخدا
رسوم دار. [ رُ ] (نف مرکب ) کسی که علاوه بر مواجب ، وظیفه ٔ دیگر داشته باشد. (ناظم الاطباء).
-
خانه واری
لغتنامه دهخدا
خانه واری . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) خانواری . || نوعی مواجب تیولی است . نوعی تیول است .
-
گذران کردن
لغتنامه دهخدا
گذران کردن . [گ ُ ذَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگی کردن . روز را بسر آوردن . زندگی را طی کردن : با مواجب کمی گذران میکند.
-
عقب افتادن
لغتنامه دهخدا
عقب افتادن . [ ع َ ق َ اُ دَ ] (مص مرکب ) پس ماندن : عقب افتادن از قافله . || تأخیر کردن درادای چیزی : عقب افتادن مواجب . عقب افتادن مالیات .
-
دسترد
لغتنامه دهخدا
دسترد. [ دَ رَ / دَ رَدد ] (اِ مرکب ) مواجب و وظیفه . (ناظم الاطباء).
-
استصوابی
لغتنامه دهخدا
استصوابی . [ اِ ت ِص ْ ] (ص نسبی ) منسوب به استصواب . || قسمی مواجب و مستمرّی در عهد قاجاریه .
-
بی جامگی
لغتنامه دهخدا
بی جامگی . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) بدون مواجب . بی جیره : هزارت مشرف بی جامگی هست بصد افغان کشیده سوی تودست .نظامی .
-
تنخواه داری
لغتنامه دهخدا
تنخواه داری . [ ت َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) مواجب سالیانه گرفتن و داشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به تنخواه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
خودرخصتی
لغتنامه دهخدا
خودرخصتی . [ خوَدْ / خُدْ رُ ص َ ] (حامص ) به اصطلاح هندیان ، رفتن بدون اجازه و کاسته شدن از مواجب وی . (ناظم الاطباء).