کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهیا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تأهب
لغتنامه دهخدا
تأهب . [ ت َ ءَهَْ هَُ ](ع مص ) مهیا و آماده شدن برای کاری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ساختگی کردن برای کار. (منتهی الارب ). ساختگی کردن . (صراح اللغه ). ساخته شدن . (زوزنی ). ساخته و آماده شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مهیا و آماده شدن ...
-
سامان شدن
لغتنامه دهخدا
سامان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اسباب مهیا شدن . وسایل فراهم آمدن . ممکن شدن : هر چه کردم تا ببینم روی او سامان نشدکار چون من عاشقی هرگزکجا سامان گرفت ؟سوزنی .
-
بسغدیدن
لغتنامه دهخدا
بسغدیدن . [ ب َ / ب ِ س َ / س ُ دی دَ ] (مص مرکب ) ساخته شدن و مهیا گشتن و آماده گردیدن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (سروری ). ساخته شدن . (شرفنامه ٔ منیری ). ساخته شدن و مهیا گشتن . (سروری ). ساخته و آماده شدن . (آنندراج ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 ...
-
استتباب
لغتنامه دهخدا
استتباب . [ اِ ت ِت ْ ] (ع مص ) راست شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ). مهیا شدن کار. کامل و راست شدن کاربرای کسی . (منتهی الارب ). آماده شدن کار. || مستقیم گشتن کار. استقامت کار. بسامان شدن کار.
-
چپیره شدن
لغتنامه دهخدا
چپیره شدن . [ چ َ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حاضر و مهیا شدن . جمع شدن . (شعوری ). چبیره شدن : بفرمودشان تا چپیره شدندهژبر ژیان را پذیره شدند. فردوسی (ازشعوری ).رجوع به چبیره و چپیره شود.
-
وب
لغتنامه دهخدا
وب . [ وَب ب ] (ع مص ) آماده شدن به حمله کردن در جنگ و فعل آن از باب ضرب است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مهیا شدن جنگ را.
-
حاضریراق
لغتنامه دهخدا
حاضریراق . [ ض ِرْ ی َ ] (ص مرکب ) آماده . مهیا : جمله عریان ز جامه و شلوارهمه حاضریراق بوس و کنار. اشرف (در تعریف رانیان هندوستان ). || که تمام سلاح بر تن دارد.- حاضریراق شدن ، حاضریراق بودن ؛ مهیا و آماده شدن یا بودن . مجازاً، لباس پوشیده و مهیای ...
-
آمادن
لغتنامه دهخدا
آمادن . [ دَ ] (مص ) ساختن . بساختن . بسیجیدن . بسغدن . سغدن . آسغدن . برساختن . مهیا کردن . مهیا شدن . تهیه . آماده کردن . آماده شدن . آراستن . معدات فراهم کردن . مستعد کردن . ساز کردن . راست کردن . تیارکردن . || پر و مملو گردانیدن . (برهان ).
-
توح
لغتنامه دهخدا
توح . [ ت َ ] (ع مص ) آماده و مهیا شدن : تاح له الشی ٔ؛ آماده و مهیا شد برای او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
آماده شدن
لغتنامه دهخدا
آماده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بساختن . بسغدن . سغدن . آسغدن . بسیجیدن . سیجیدن . ساختن . شکردن . آراستن . حاضر، مهیا، مستعد، معد، مثمر، ممهد شدن . استعداد. تَهَیﱡاء. تیار، بساز، بسامان ، ساخته و پرداخته شدن .
-
خبیره شدن
لغتنامه دهخدا
خبیره شدن . [ خ َ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کمربستن . مهیا شدن . || بهم آوردن . || جمع شدن . (از ناظم الاطباء) : ز شهروز لشکر خبیره شدندبزرگان بی مر پذیره شدند.فردوسی .
-
پیش فروش کردن
لغتنامه دهخدا
پیش فروش کردن . [ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیش فروختن . فروختن پیش از مهیا شدن و حاضر آمدن مال یاغله . بها ستدن قبل از فرا رسیدن و آماده شدن جنس .
-
کمربندگی
لغتنامه دهخدا
کمربندگی . [ ک َ م َ ب َ دَ / دِ ] (حامص مرکب )مستعد بودن و مهیا شدن برای خدمت . (ناظم الاطباء).
-
استذفاف
لغتنامه دهخدا
استذفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آماده و ساخته شدن کار کسی .(منتهی الارب ). || مهیا و موجود بودن . || به آسانی و سهولت بدست آمدن . گرفتن آنچه مهیا و موجود بود و بسهولت بدست آید. (منتهی الارب ).
-
ساخته شدن
لغتنامه دهخدا
ساخته شدن . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) (... کار کسی ) بر آمدن حاجت او : چون کار همه ساخته شد از کرم توبایدکه شود ساخته کار شعرا نیز. سوزنی .|| (... کاری را) مهیا و آماده ٔ آن گردیدن .