کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهندس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهندس
لغتنامه دهخدا
مهندس . [ م ُ هََ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) (معرب از اندازه ٔ فارسی ) مهندز. اندازه گیرنده . (غیاث ). تقدیرکننده . (مهذب الاسماء) محاسب . شماردار. مقدر : ز دینار و گوهر هزاران هزارکه آن را مهندس نداند شمار. فردوسی .گهر دادش و چیز چندین ز گنج که ماند از شم...
-
مهندس
لغتنامه دهخدا
مهندس . [ م ُهََ دِ ] (اِخ ) محمدبن عبدالکریم بن عبدالرحمان حارثی دمشقی ، ملقب به مؤیدالدین و مکنی به ابوالفضل . عالم در هندسه و طب بود. در دمشق متولد شد، ابتدا به نجاری پرداخت و سپس هندسه و ریاضیات خواند و در علم افلاک و زیجها مطالعه نمود. آنگاه به...
-
واژههای مشابه
-
مهندس پیشگان
لغتنامه دهخدا
مهندس پیشگان . [ م ُ هََ دِ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ مهندس پیشه . کسانی که پیشه ٔ مهندسی دارند : این مهندس پیشگان را بین که اندر باغ و راغ صد هزاران نقش بی پرگار و مسطر بسته اند.(ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
-
مهندس پیشه
لغتنامه دهخدا
مهندس پیشه . [ م ُ هََ دِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) که مهندسی پیشه دارد. دارای شغل مهندسی . رجوع به مهندس شود.
-
جستوجو در متن
-
مهندسی
لغتنامه دهخدا
مهندسی . [ م ُ هََ دِ ] (حامص ) شغل و حرفه ٔ مهندس . رجوع به مهندس شود.
-
مهندز
لغتنامه دهخدا
مهندز. [ م ُ هََ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) اندازه گیرنده در کاریز و بنا و زمین . (منتهی الارب ). مهندس . رجوع به مهندس شود. جوالیقی در المعرب (ص 11) گوید: در کلام عرب حرف زاء بعد از دال نباشد مگر دخیل چنانکه هنداز و مهندز، که زاء به سین تبدیل کرده مهندس گ...
-
کالیاس
لغتنامه دهخدا
کالیاس . (اِخ ) نام مهندس یونانی در قرن سوم پیش از میلاد. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 936 شود.
-
هجارش
لغتنامه دهخدا
هجارش . [ ] (اِخ ) نام محلی است در جنوب خمسه که در نقشه ٔ مهندس عبدالرزاق خان سرتیپ دیده میشود.
-
ابن ناجیه
لغتنامه دهخدا
ابن ناجیه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) محمد. مهندس و مترجم . او راست : کتاب المساحة. (ابن الندیم ).
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) حیّانی . رجوع به حیّانی مکنی به ابوالفضل مهندس ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اصبغبن محمدبن سمج غرناطی . مهندس . رجوع به اصبغ... شود.
-
پیمایشگر
لغتنامه دهخدا
پیمایشگر. [ پ َ / پ ِ ما ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) اندازه گیر. پیماینده . || مَسّاح . || مهندس .
-
کارآور
لغتنامه دهخدا
کارآور. [ وَ ] (نف مرکب ) کاردان : بشد دایه و خواند کارآوران مهندس تنی چند زیرک سران .(یوسف و زلیخا).