کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهمق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهمق
لغتنامه دهخدا
مهمق . [ م ُ هََ م ْم َ ] (ع ص ) پِسْت ِ سائیده . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
محمق
لغتنامه دهخدا
محمق . [ م ُ ح َم ْ م ِ ](ع ص ) آنکه به حماقت نسبت کند کسی را. (آنندراج ).
-
محمق
لغتنامه دهخدا
محمق . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احماق . اسب لاغرمیان . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || اسبی که دیگری بر زادنش سبقت نیابد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اسبی که بر نتاج او سبقت گرفته نشود. (از اقرب الموارد). || محماق . زن که بچگان ا...
-
جستوجو در متن
-
پست
لغتنامه دهخدا
پست . [ پ ِ / پ َ ] (اِ) هر آردی را گویند عموماً و آردی که گندم و جو و نخود آن را بریان کرده باشند خصوصاً و آنرا بعربی سویق خوانند چه سویق الشعیر آرد جو بریان کرده و سویق الحنطه آرد گندم بریان کرده را گویند... (برهان قاطع). کبیده ٔ آرد. آرد گندم یاجو...