کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهمات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهمات
لغتنامه دهخدا
مهمات . [ م ُ هَِ م ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ مهمة. || ج ِ مهم . || کارها. کارهای خطیر. امور مهم . کارهای سخت . امور بااهمیت . مسائل مهم . مسائل بااهمیت . کارهای پیش آمده . (لغت ابوالفضل بیهقی ) : دیگر سال امیر به بلخ رفت که آنجامهمات بود. (تاریخ بیهقی ص...
-
واژههای همآوا
-
محمات
لغتنامه دهخدا
محمات . [ م ُ ] (ع ص ) محماة. رجوع به محماة و احماء شود.
-
محماة
لغتنامه دهخدا
محماة. [ م ُ ] (ع ص ) تأنیث مُحمی ̍. || حدیده ٔ محماة، آهن تفته . آهنی سرخ کرده در آتش . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به احماء شود.
-
جستوجو در متن
-
تازقی
لغتنامه دهخدا
تازقی . [ ] (اِ) کلمه ایست بربری ، برای خانه . || کلبه . || اطاق ذخایر و مهمات . (از دزی ج 1 ص 138).
-
زهبة
لغتنامه دهخدا
زهبة. [ ] (ع اِ) مهمات و ساز و برگ سپاه . (از دزی ج 1 ص 608).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قریبه ٔ محلی شافعی ملقب به شهاب الدین و شیخ زاهد. او راست : مسئلة الستین من مهمات مسائل الدین .
-
انبار شدن
لغتنامه دهخدا
انبار شدن . [ اَم ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جمع شدن . توده گشتن . روی هم انباشته شدن : مهمات را نبایدگذاشت که انبار شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 487).
-
شکروده
لغتنامه دهخدا
شکروده . [ ش َ ک َرْ وَ / وُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) تیز و جلد و چابک . || دارای جد در کارها. || ساخته وآماده در مهمات . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف شَکَرْدَه است . رجوع به شکرده شود.
-
مهمة
لغتنامه دهخدا
مهمة. [ م ُ هَِ م ْم َ ](ع ص ) تأنیث مهم . ج ، مهمات . در اندوه اندازنده . || مجازاً ضروری ، چرا که کار ضروری آدمی را در اندوه و غم می اندازد. (غیاث ). رجوع به مهم شود.
-
اکبرآباد
لغتنامه دهخدا
اکبرآباد. [ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش شمیران شهرستان تهران . سکنه ٔ آن 200 تن است . آب آن از قنات . شغل اهالی کارگر مهمات سازی ارتش . برق آن از سلطنت آباد و راه آن شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
سوانح
لغتنامه دهخدا
سوانح . [ س َ ن ِ ] (ع اِ) عبارت است از احوالات و رویدادها. مگر اکثر استعمال این لفظ در رویدادهای متوحش و ناپسندیده باشد. ج ِ سانحه . (از غیاث اللغات ). اتفاقات . حوادث . اتفاقات ناگهانی و هر حادثه که ناگهانی روی دهد. رویدادهای متوحش و ناپسندیده . (ن...
-
ملمات
لغتنامه دهخدا
ملمات . [ م ُ ل ِم ْ ما ] (ع اِ)ج ِ ُملِمّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوازل دهر. ج ِ ملمة. (از ذیل اقرب الموارد). سختیها و بلایا : شکر بعد معالجة کل مغلق من الغمرات و مدافعة کل مولم من الملمات . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 298).و قاک اﷲ نائبة اللیالی...
-
سلطنت آباد
لغتنامه دهخدا
سلطنت آباد. [ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران . آب آن از قنات و محصول آن غلات جزئی است . شغل اهالی کارگری کارخانه ٔ مهمات سازی تسلیحات ارتش . راه شوسه به تهران دارد. و همه روزه اتوبوس رفت و آمد مینماید. (از فرهنگ جغرافیایی ای...