کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهللة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهللة
لغتنامه دهخدا
مهللة. [ م ُ هََ ل ْ ل َ ل َ ] (ع ص ) مهلل . شتران لاغر و خمیده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) انگشت شهادت . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
محللة
لغتنامه دهخدا
محللة. [ م ُ ح َل ْ ل ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث محلل .- ادویه ٔ محلله ؛ ادویه ای که موجب تحلیل غذا و تسهیل هضم و دفع فضولات و رفع سدد شوند.
-
جستوجو در متن
-
مهلل
لغتنامه دهخدا
مهلل . [ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (ع ص ) متقوس . (اقرب الموارد). مطلق خمیده و منحنی و قوسی و هلالی شکل . چنبری . مانند هلال منحنی . حاجب مهلل ؛ ابرویی ماننده ٔ ماه نو. (مهذب الاسماء). || شتر لاغر خمیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مهللة. || منقوش به ...
-
علی رعینی
لغتنامه دهخدا
علی رعینی . [ ع َ ی ِ رُع َ ] (اِخ ) ابن مهدی بن محمدبن علی بن داودبن محمدبن عبداﷲبن محمدبن احمدبن عبدالقاهربن عبداﷲبن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی ، مکنّی به ابوالحسن . اولین تن از خوارج بنی مهدی در زبید. وی ابتدا از وعاظ و مرشدان ...