کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهرگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهرگان
لغتنامه دهخدا
مهرگان . [ م ِ رَ / رِ / رْ ] (اِ) مهر و محبت پیوستن . (برهان ). مهر و محبت و دوستی . (ناظم الاطباء). || نام روز شانزدهم از هر ماه . (برهان ). روز مهر از ماه مهر و آن روز شانزدهم است . (آنندراج ) (از جهانگیری ). روز شانزدهم مهر ماه و عیدی از اعیاد ای...
-
واژههای مشابه
-
جشن مهرگان
لغتنامه دهخدا
جشن مهرگان . [ ج َ ن ِ م ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به مهرگان در همین لغت نامه شود.
-
باد مهرگان
لغتنامه دهخدا
باد مهرگان . [ دِ م ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد خزان . باد خزانی . رجوع به باد، باد خزان و باد خزانی شود.
-
بی مهرگان
لغتنامه دهخدا
بی مهرگان . [ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: بی + مهره + ان ) بجای کلمه ٔغیرذوفقار پذیرفته شده است یعنی جانورانی که فاقد مهره های پشت باشند. حیواناتی که ستون فقرات ندارند.جانوران بی مهره را به سلسله هایی تقسیم میکنند از قبیل آغازیان ، اسفنجها، کاکاوان...
-
جستوجو در متن
-
جشن فریدون
لغتنامه دهخدا
جشن فریدون . [ ج َ ن ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن مهرگان : مهرگان آمد جشن ملک افریدوناآن کجا گاو خوشش بودی برمایونا. دقیقی .باز دگر باره مهرگان بدر آمدجشن فریدون آبتین ببر آمد.منوچهری .
-
نواگر شدن
لغتنامه دهخدا
نواگر شدن . [ ن َ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نغمه سرائی کردن . نوازندگی کردن : نواگر شدند آن پریچهرگان نوآیین بود مهر در مهرگان .نظامی .
-
مهرگانی
لغتنامه دهخدا
مهرگانی . [ م ِ رَ / رِ / رْ ] (ص نسبی ) منسوب به مهرگان . خزانی . پاییزی . (ناظم الاطباء) : چو ما مهرگانی بپوشیم خزبه نخجیر باید شدن سوی جز. فردوسی . || منسوب به جشن مهرگان : همایون و فرخنده بادت نشستن بدین جشن فرخنده ٔ مهرگانی . فرخی .به فرخی و به ...
-
سپهبدان
لغتنامه دهخدا
سپهبدان . [ س ِ پ َ ب َ / ب ُ ] (اِ) نام پرده ای است از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ) : چون مطربان زنند نوابخت اردشیرگه مهرگان خردک و گاهی سپهبدان .منوچهری .
-
تکاوری
لغتنامه دهخدا
تکاوری . [ ت َ وَ ] (حامص مرکب ) تاختن . دویدن . تیزرفتاری . سبق : عید رسید و مهرگان با دو جنیبه بر اثرهردو جنیبه همعنان در گرو تکاوری .خاقانی .
-
مهرجان
لغتنامه دهخدا
مهرجان . [ م ِ رَ ] (معرب ، اِ) مهرگان . شانزدهم مهرماه . (بحر الجواهر). مهرگان و آن شانزدهم ماه مهر باشد. (مهذب الاسماء). نزد ایرانیان ، چون نام روز و نام ماه یکی می شده است آن روز جشن می بوده است چنانکه تیرروز (سیزدهم ) از تیرماه جشن تیرگان بوده اس...
-
نیم قبا
لغتنامه دهخدا
نیم قبا. [ ق َ ] (اِ مرکب ) نیم تنه . (یادداشت مؤلف ) : کاندرین مهرگان فرخ پی ز او مرا نیم موی و نیم قباست .فرخی (از یادداشت مؤلف ).
-
نیم موی
لغتنامه دهخدا
نیم موی . (اِ مرکب ) ظاهراً نیم تنه ای از موئینه بوده است . نیم تنه ٔ پوست . (یادداشت مؤلف ) : کاندرین مهرگان فرخ پی زو مرا نیم موی و نیم قباست .فرخی .
-
صراخة
لغتنامه دهخدا
صراخة. [ ص َرْ را خ َ ] (ع اِ) لوف الحیة است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).برای آن لوف را صراخة گویند که بزعم قدما در روز مهرگان آوازی کند که هر که شنود در آن سال بمیرد (بر طبق عقاید ایرانیان باستان ). رجوع به لوف الحیة شود.