کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهردار
لغتنامه دهخدا
مهردار. [ م ِ ] (اِخ ) (مهرداد) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. با 424 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
مهردار
لغتنامه دهخدا
مهردار. [ م ُ ] (نف مرکب ) دارای مهر. مهردارنده . هرچه مهرداشته باشد اعم از انگشت و غیره . (از آنندراج ). هرچه با آن نشان و مهر بر چیزی نهند. خاتم : بود خاتم انبیا در شمارکه انگشت آخر بود مهردار. ملاعبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).|| آنکه مهر پادشاه بدو سپ...
-
واژههای مشابه
-
قاسم مهردار
لغتنامه دهخدا
قاسم مهردار. [ س ِ م ُ ] (اِخ ) یکی از حاکمان و امیران خراسان است . در لشکرکشی عبیداﷲخان به شهر هرات به سال 927 وی با دو نفر دیگر عهده دار حفظبرج سلطان احمد میرزا تا قلعه ٔ اختیارالدین بودند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 577، 579، 583، 587، 594).
-
جستوجو در متن
-
مهرداد
لغتنامه دهخدا
مهرداد. [ م ِ ] (اِخ ) مهردار. دهی است از شهرستان تبریز. رجوع به مهردار شود.
-
بیلکچی
لغتنامه دهخدا
بیلکچی . [ ] (اِ مرکب ) مهردار. (یادداشت مؤلف ).
-
دوات آر
لغتنامه دهخدا
دوات آر. [ دَ ] (نف مرکب ) آورنده ٔ دوات . || مهردار. (ناظم الاطباء).
-
لغثیط
لغتنامه دهخدا
لغثیط. [ ل ُ غ ُ ] (اِخ ) مهردار دربار روم . (دزی ج 2 ص 537) .
-
بیهس
لغتنامه دهخدا
بیهس . [ ] (اِخ ) ابن زمیل . نام مهردار ولیدبن یزیدبن عبدالملک . رجوع به الوزراء و الکتّاب جهشیاری ص 44 شود.
-
ساروعلی
لغتنامه دهخدا
ساروعلی . [ ع َ ] (اِخ ) مهردار تکلواز سرکردگان شاه اسماعیل صفوی بود که در فتنه ٔ صارم کرد کشته شد. (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 1 ص 31).
-
ژوونال دزورسن
لغتنامه دهخدا
ژوونال دزورسن . [ وِ دِ س َ ] (اِخ ) گیوم . نام برادر ژوونال دزورسن (ژان دوم ). وی در روزگار لوئی یازدهم مهردار فرانسه بود و در پاریس تولد و وفات یافت (1400-1472 م .).
-
اسلمش خان
لغتنامه دهخدا
اسلمش خان . [ ] (اِخ ) وی مهردار ذوالقدر بود و در محاربه ٔ شاهزاده ٔ حمزه میرزا (990 هَ . ق .) با امرای تکلو شرکت داشت . (سبک شناسی ج 3 ص 283 از عالم آرای عباسی ج 1).
-
اشیکیه
لغتنامه دهخدا
اشیکیه . [ کی ِ ] (اِخ ) هیأت قضات انگلیسی مخصوص تنظیم امور مالیه . وزیر مالیه ٔ انگلستان مهردار اشیکیه نامیده میشود. || نام محکمه ای در نرماندی که در قرن شانزدهم م . به پارلمان تبدیل یافته است .
-
تریاقدار
لغتنامه دهخدا
تریاقدار. [ ت َ / ت ِرْ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ تریاق : هم در او افعی گوزن آسا شده تریاقدارهم گوزنانش چو افعی مهردار اندر قفا. خاقانی .و رجوع به تریاق الحیه شود.