کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهربانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهربانی
لغتنامه دهخدا
مهربانی . [ م ِ ] (حامص مرکب ) عمل مهربان . صفت مهربان . نواخت . محبت . نوازش . حنو. تحنی . شفقت .(مهذب الاسماء). رأفت . عطوفت . عاطفه . عاطفت . حنان . (منتهی الارب ). مرحمت . (مهذب الاسماء). مهر و محبت و گرمی نمودن . (برهان ). قفاوة. رحمت . حفاوت ....
-
واژههای مشابه
-
مهربانی کننده
لغتنامه دهخدا
مهربانی کننده . [ م ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) عاطف . (منتهی الارب ). مشفق . که محبت کند.
-
جستوجو در متن
-
مرحم
لغتنامه دهخدا
مرحم . [ م ُ رَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مهربانی نماینده . (آنندراج ). بسیار مهربانی کننده و پر از رحم و مهربانی . (ناظم الاطباء).
-
لبلبة
لغتنامه دهخدا
لبلبة. [ل َ ل َ ب َ ] (ع مص ) نیکدلی . (منتهی الارب ). || مهربانی کردن . (دهار). مهربانی کردن بر فرزند. || مهربانی کردن و لیسیدن گوسپند بچه را پس از زاییدن . || پراکنده شدن . || بانگ کردن تکه وقت برجستن بر ماده . (منتهی الارب ).
-
احناء
لغتنامه دهخدا
احناء. [ اِ ] (ع مص ) مهربانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). احناء مراءة بر ولد؛ شفقت و مهربانی زن بفرزند: احنت المراءة علی ولدها؛ مهربانی کرد زن بر فرزندان خود، و شوی نکرد پس از مردن پدر آنان . (منتهی الارب ).
-
تردب
لغتنامه دهخدا
تردب . [ ت َ رَدْ دُ ] (ع مص ) مهربانی و نرمی نمودن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مهربانی و تلطف کردن . (از اقرب الموارد). ملاطفت کردن بکسی . (از المنجد).
-
رفهة
لغتنامه دهخدا
رفهة. [ رَ ف َ هََ ] (ع اِمص ) رحمت و مهربانی و مرحمت . (ناظم الاطباء). رحمت . مهربانی . (منتهی الارب ). رحمت و رأفت . (از اقرب الموارد).
-
نامهربانی
لغتنامه دهخدا
نامهربانی . [ م ِهَْ رْ / م ِ رِ ] (حامص مرکب ) بی محبتی . جفاکاری . (ناظم الاطباء). عمل و صفت نامهربان . مقابل مهربانی . رجوع به مهربانی و نامهربان شود.
-
مرحمت گستر
لغتنامه دهخدا
مرحمت گستر. [ م َ ح َ م َ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) کسی که عادت به مهربانی داشته باشد. (ناظم الاطباء). صاحب لطف و شفقت و مهربانی .
-
متعاطف
لغتنامه دهخدا
متعاطف . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) بر همدیگر مهربانی کننده . (آنندراج ). بر همدیگر مهربانی کرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاطف شود.
-
بدوس
لغتنامه دهخدا
بدوس . [ ب َ ] (اِ) امید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خیرخواهی و مهربانی . (ناظم الاطباء). محبت و مهربانی . (آنندراج ). || شمشیر تیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
عواد
لغتنامه دهخدا
عواد. [ ع َ ] (ع اِمص ) برّ و نیکی و لطف و مهربانی . (از اقرب الموارد).
-
عطوفت
لغتنامه دهخدا
عطوفت . [ ع ُ ف َ ] (از ع ، اِمص )عُطوف . محبت و دوستی و مهربانی و توجه . (ناظم الاطباء). شفقت . رحم . نیکخواهی . مهر. رحمت . بستگی . تعلق .- عطوفت پدری ؛ مهربانی پدر به فرزند. (ناظم الاطباء).