کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهربان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهربان
لغتنامه دهخدا
مهربان . [ م َ رُ ] (اِخ ) مهروبان . بندری در شمال بندر دیلم حالیه . رجوع به مهروبان شود : هیچ بازرگانی به سیراف کشتی نیارست آورد از بهر ایمنی ، راه به کرمان یا مهربان یا دورق و بصره اوگندند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 136).
-
مهربان
لغتنامه دهخدا
مهربان . [ م ِ ] (ص مرکب ) بامحبت .بامهر. عاطف . عطوف . (دهار). مشفق . شفیق . (منتهی الارب ). حفی . رؤوف . (ترجمان القرآن ). با مهر و دوستی . اریحی . صاحب مهر. قفی . ولی . (منتهی الارب ) : خرد پادشاهی بود مهربان بود در رمه گرگ را چون شبان . ابوشکور....
-
مهربان
لغتنامه دهخدا
مهربان . [ م ِ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچک مهربان مرکز بخش و همچنین مرکز دهستان آلان برآغوش از شهرستان سراب ، واقع در 39هزارگزی باختر سراب و 14هزارگزی جاده ٔ تبریز به سراب . با 4568 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ چاکی چای و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فره...
-
مهربان
لغتنامه دهخدا
مهربان .[ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. با 175 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
غریب مهربان
لغتنامه دهخدا
غریب مهربان . [ غ َ م ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، که در 18هزارگزی جنوب خاوری چرداول کنار راه مالرو شیروان واقع است . محلی کوهستانی و گرمسیر است و سکنه ٔ آن 55 تن شیعه ٔ کردهستند آب آن از رودخانه ٔ چرداول ت...
-
مهربان سوز
لغتنامه دهخدا
مهربان سوز. [ م ِ ] (نف مرکب ) سوزنده ٔ عاشق . که موجب سوز و گداز عاشق شود. که محب را به سوز و گداز افکند : هریک از چهره عالم افروزی مهرسازی و مهربان سوزی .نظامی .
-
مهربان کاری
لغتنامه دهخدا
مهربان کاری . [ م ِ ] (حامص مرکب ) محبت . || نیکی . || رحیمیت .
-
جستوجو در متن
-
رحمین دل
لغتنامه دهخدا
رحمین دل .[ رَ دِ ] (ص مرکب ) رحیم . (یادداشت مؤلف ). مهربان .رؤوف . که دلی مهربان و پر از شفقت دارد. نازک دل .
-
مفاشغة
لغتنامه دهخدا
مفاشغة. [ م ُ ش َ غ َ ] (ع مص ) بچه ٔ ناقه را کشیده کشتن و پیش او بچه ٔ دیگر انداخته مهربان گردانیدن آن را بر وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچه ٔ ماده شتر را کشتن و بچه ٔ دیگری را در زیر آن انداختن وآن را بر وی مهربان کردن . گویند: فاشغ بینهما؛ ماب...
-
اظآر
لغتنامه دهخدا
اظآر. [ اِظْ ] (ع مص ) اظآر شتر ماده ؛ بر جز بچه ٔ خود مهربان کردن . (از اقرب الموارد). شتر ماده را بر بچه ٔ شتر دیگر مهربان گردانیدن . و مهربان شدن آن . لازم و متعدی است . (از متن اللغة). || اظآر فلان را بر کسی یا چیزی ؛ معطوف کردن وی را بدان . (از ...
-
اظآر
لغتنامه دهخدا
اظآر. [ اِظْ ظِ ] (ع مص ) دایگی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برای فرزند خود دایه گرفتن . (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). || مهربان گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مهربان گردانیدن شتر ماده و زن را بر بچه ٔ دیگری و مهربان شدن او...
-
ظؤور
لغتنامه دهخدا
ظؤور.[ ظَ ئو ] (ع ص ) ظؤر. ناقه ٔ مهربان بر بچه ٔ غیر.
-
دوستانی
لغتنامه دهخدا
دوستانی . (ص مرکب ) مهربان و شفیق و مشفق . (ناظم الاطباء).