کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهران رود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهران رود
لغتنامه دهخدا
مهران رود. [ م ِ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت تبریز. دارای 101 قریه است و مرکز آن باسمنج است . (جغرافیای سیاسی کیهان ). نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بستان آباد شهرستان تبریز.محدود است از شمال به دهستان مواضعخان از بخش ورزقان ، از جنوب به دهستان سه...
-
واژههای مشابه
-
شاهپور مهران
لغتنامه دهخدا
شاهپور مهران . [ رِ م ِ ] (اِخ ) از سرداران و نجبای مقتدر ایران در عصر ساسانیان بود. کریستنسن می نویسد: مقتدرترین نجبای ایران در قرن پنجم میلادی دو تن بودند یکی زرمهریا سوخرا (سوفرا) از خانواده ٔ بزرگ قارن و دیگر شاهپور رازی (مهران ) که از مردم ری و ...
-
مهران اردشیر
لغتنامه دهخدا
مهران اردشیر. [ م ِ اَ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش شمیران شهرستان طهران . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
مهران قورخانه
لغتنامه دهخدا
مهران قورخانه . [ م ِ خا ن َ / ن ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
مهران کوشک
لغتنامه دهخدا
مهران کوشک . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برون بخش حومه ٔ شهرستان فردوس ،واقع در 15هزارگزی جنوب باختری فردوس ، سر راه شوسه ٔعمومی بجستان به فردوس . دارای 608 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . مزارع گز، فدروئی و شوران جزء این ده است . (...
-
مهران گشنسب
لغتنامه دهخدا
مهران گشنسب . [ م ِ گ ُ ن َ ] (اِخ ) ژرژ گیورگیس . نسطوریان او را که از دودمانی بسیار عالی بود طرفدار خود کرده و او را به نام گیورگیس تعمید داده بودند. نسب او به پادشاهان میرسید و پدرش والی نصیبین و جدش حاکم انطاکیه ٔ جدید بود که انوشیروان بنا نهاد. ...
-
پسر مهران
لغتنامه دهخدا
پسر مهران . [ پ ِ س َ رِ م ِ ] (اِخ ) وزیر ابواحمد محمدبن سلطان یمین الدوله محمودبن سبکتکین . سلطان در حیات خویش پسر مهران را بوزارت محمدمعین کرد و ظاهراً محمد هنگامی که بجوزجان رفت وزیر را با خود بدانجا برد.
-
جستوجو در متن
-
رور
لغتنامه دهخدا
رور. (اِخ ) ناحیه ای است در سند بر ساحل رود مهران ، و بین آن و ملتان چهار منزل است . (از معجم البلدان ).
-
فری
لغتنامه دهخدا
فری . [ ] (اِخ ) شهری است از سند از آن سوی رود مهران . جایی با نعمت بسیار. و منبر آنجا نیست و جهازهای هندوستان بدین جا افتد. (حدود العالم ).
-
بلوی
لغتنامه دهخدا
بلوی . [ ] (اِخ ) شهری از سند است از آن سوی رود مهران . جائی با نعمت بسیار و منبر در آنجا هست و جهازهای هندوستان بدین جا افتد. (حدود العالم ).
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مهران رود است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و در حدود 122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شبلی
لغتنامه دهخدا
شبلی . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مهران رود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 155 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، سیب زمینی و یونجه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سدوسان
لغتنامه دهخدا
سدوسان . [ س َ ] (اِخ ) شهری است به سند بسیار خیر و با ارزانی . (منتهی الارب ). شهری است آبادان از ناحیت سند و بر کران رود مهران نهاده . (حدود العالم ). رجوع به حاشیه ٔ جهانگشای جوینی ج 2 ص 147 و 148 شود.