کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م َ ] (اِ) به لغت شام نام بیخی است که آن را به فارسی چوبک اشنان خوانند و عرب راحةالاسد گوید. (برهان ) (آنندراج ).
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م َ ] (ع اِ) گاهواره . (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). منجک . (مهذب الاسماء). هر موضعی که برای طفل مهیا سازند. (غیاث اللغات ) : درمسجدند و ساخته چون مهد کودکان هم آب خانه در وی و هم جای خوابشان . خاقانی .دایه ٔ من عقل ...
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م َ ] (ع مص ) گستردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گستردن فراشی را و پای گذاشتن بر آن . (از اقرب الموارد). گسترانیدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مَهَدَ الفراش َ مهداً؛ گسترد فراش را و پای گذاشت روی آن . (ناظم الاطباء). تمهید. || و...
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م ِ هََ دد ] (ع ص ) پرحرف . پرگو. بسیارسخن . (ناظم الاطباء). مرد بسیارسخن . (منتهی الارب ).
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م ُ ] (اِ) عسلج . سلعی . کف الاسد. عرطنیثا. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به عرطنیثا شود.
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م ُ ] (ع اِ) زمین بلند. || زمین پست و هموار و نرم . (منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از آنندراج ). ج ، امهاد، مهدة. || ج ِ مهاد. (ناظم الاطباء). رجوع به مهاد شود.
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م ُ هَُ ] (ع اِ) ج ِ مهاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
-
واژههای مشابه
-
گویای مهد
لغتنامه دهخدا
گویای مهد. [ ی ِ م َ ] (اِخ ) کنایه از حضرت عیسی (ع )که در گهواره سخن گفت . رجوع به گویای گهواره شود.
-
هفت مهد
لغتنامه دهخدا
هفت مهد. [ هََ م َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین است : ای یار قدیم عهد چونی وی مهدی هفت مهد چونی ؟نظامی .
-
مهد علیا
لغتنامه دهخدا
مهد علیا. [ م َ دِ ع ُل ْ ] (اِخ ) ملک جهان خانم (1220-1290 هَ .ق .). زن محمدشاه قاجار و مادر ناصرالدین شاه که در فاصله ٔ مرگ محمدشاه تا ورود ناصرالدین میرزا در طهران به رتق و فتق امور پرداخت و در سلطنت ناصرالدین شاه نیز در کارهای مملکتی مداخله داشت ...
-
مهد علیا
لغتنامه دهخدا
مهد علیا. [ م َ دِ ع ُل ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لقبی که به مادر بزرگان و شاهان می دادند و از آن جمله است لقب خیرالنسأبیگم دختر میرعبداﷲخان مرعشی حاکم مازندران مادر شاه عباس صفوی و لقب مادر ناصرالدین شاه قاجار. (از یادداشتهای مؤلف ). لقب مادر شا...
-
مهد عیسی
لغتنامه دهخدا
مهد عیسی . [ م َ دِ سا ] (اِخ ) (مسجد...) مسجدی به بیت المقدس که مهد عیسی در آن قرار دارد. رجوع به مدخل قبل و سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 43 شود.
-
مهد عیسی
لغتنامه دهخدا
مهد عیسی . [ م َ دِ سا ] (اِخ ) گهواره ای که گویند عیسی به کودکی در آن بود. ناصرخسرو در سفرنامه گوید: مسجدی است [ به بیت المقدس ] سرداب که به درجه های بسیار فروباید شدن و آن بیست گز در پانزده باشد و سقف سنگین بر ستونهای رخام و مهد عیسی علیه السلام آن...