کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهجع
لغتنامه دهخدا
مهجع. [ م َ ج َ ] (ع اِ) خوابگاه . (غیاث ) (آنندراج ). آرامگاه : ظل ذلت نفسه خوش مضجعی است مستعدان صفا را مهجعی است .مولوی .
-
مهجع
لغتنامه دهخدا
مهجع. [ م ِ ج َ ] (ع ص ) غافل گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غافل و احمق و گول . (ناظم الاطباء).
-
مهجع
لغتنامه دهخدا
مهجع. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) آنکه گرسنگی را تسکین می دهد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || به خواب رونده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به اهجاع شود.
-
جستوجو در متن
-
مضجع
لغتنامه دهخدا
مضجع. [ م َ ج َ ] (ع اِ) جای بر پهلو خوابیدن و خوابگاه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). خوابگاه . (آنندراج ) (دهار)(ترجمان جرجانی ). ج ، مضاجع. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط) : روز، مضجع و مسکن بر گل مرغزار و شب مبیت...