کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهابط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهابط
لغتنامه دهخدا
مهابط. [ م َ ب ِ ](ع اِ) ج ِ مَهْبَط و مَهْبِط. (ناظم الاطباء). فرودآمدن گاه ها : مهابط و مصاعد آن از خوف صیادان بی رحم منزه . (سندبادنامه ص 120). همه را در مخابط ضلالت و مهابط جهالت دید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 262).
-
واژههای همآوا
-
مهابت
لغتنامه دهخدا
مهابت . [ م َب َ ] (ع اِمص ، اِ) مهابة. ترس و پرهیز. (از منتهی الارب ). بیم و ترس . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترس . (دهار). مخافت . (مجمل اللغة) : شیر مبارزی که سرشته ست روزگاراندر دل مبارز مردان مهابتش . ناصرخسرو.و گر شوند به بیداری ...
-
مهابة
لغتنامه دهخدا
مهابة. [ م َ ب َ ] (ع اِمص ) ترس و پرهیز. || بزرگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مهابت شود.
-
مهابة
لغتنامه دهخدا
مهابة. [ م َ ب َ ] (ع مص ) ترسیدن کسی . (از منتهی الارب ). ترسیدن . هیب .هیبت . (از ناظم الاطباء). رجوع به هیب و هیبت شود.
-
محابة
لغتنامه دهخدا
محابة. [ م ُ حاب ْ ب َ ] (ع مص ) حباب . با کسی دوستی کردن . (المصادر زوزنی ). محاببة. تحابب . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مهبط
لغتنامه دهخدا
مهبط. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرودآمدن گاه . (ناظم الاطباء). آنجا که فرودآیند. فرودگاه . (یادداشت مؤلف ). ج ، مهابط. (ناظم الاطباء) : چون از مهبط رحم به محط ظهور آمد. (سندبادنامه ص 331).چاه صفاهان م...
-
مصاعد
لغتنامه دهخدا
مصاعد. [ م َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ مصعد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جاهای بلند. (غیاث ) (آنندراج ) : در مرکز آب و خاک روی به مصاعد هوا نهد و بر بالا رود [ ابر ] . (مرزبان نامه ص 101). مهابط و مصاعد آن از خوف صیادان بیرحم منزه ... (سندبادنامه ص 120). س...
-
منزه
لغتنامه دهخدا
منزه . [ م ُ ن َزْ زَه ْ ] (ع ص ) پاک و دور گردانیده از زشتیها. (غیاث ) (آنندراج ). دور از پلیدیها و ناپسندیها و پاک و پاکیزه و بی آمیزش و مقدس . (ناظم الاطباء). بری . مبرا. سلیم . نزیه . بی آهو. بی عیب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ز جای واز جهت باشی من...