کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منگیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منگیدن
لغتنامه دهخدا
منگیدن . [ م َ دَ ] (مص ) لندیدن آهسته آهسته و زیر لب سخن گفتن باشد از روی قهر و غضب . (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). آهسته و زیر لب سخن گفتن . (فرهنگ رشیدی ) : این به منگیدن در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن تا موکل نشنود بر ما جهدخود ...
-
جستوجو در متن
-
منگندگی
لغتنامه دهخدا
منگندگی . [ م َ گ َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل منگیدن . رجوع به منگیدن شود.
-
منگان
لغتنامه دهخدا
منگان . [ م َ ] (نف ، ق ) اغن . اخن . رجوع به اَخَن ّ شود. || در حال منگیدن . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مخمخم
لغتنامه دهخدا
مخمخم . [ م ُ خ َ خ ِ ] (ع ص ) منگنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به منگیدن شود. || کسی که به زشت ترین نوعی خورد. (آنندراج ).
-
خنخنة
لغتنامه دهخدا
خنخنة. [ خ َ خ َ ن َ] (ع مص ) در بینی سخن گفتن که فهمیده نشود. منگیدن .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خمخمة
لغتنامه دهخدا
خمخمة. [ خ َ خ َ م َ ] (ع مص ) منگیدن . || نوعی از خوردن و آن زشت باشد. || متکبرانه سخن گفتن . || از بینی حرف زدن . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
-
خنة
لغتنامه دهخدا
خنة. [ خ ُن ْ ن َ ] (ع اِ)غلاف سرنیزه . || (مص ) غنه یا مانند آن یا فوق از غنه است یا زشت تر از غنه است و غنه منگیدن باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
غنة
لغتنامه دهخدا
غنة. [ غ ُن ْ ن َ ] (ع اِ) آواز در بینی . (منتهی الارب ). آواز بینی . (دهار). گرفتگی در آواز. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آوازی که از خیشوم بیرون آید. (از قطر المحیط) . منگیدن . (منتهی الارب ذیل خُنّة).- ادغام بلاغنه و معالغنه ؛ هرگاه تنوین یا نون ساکن ب...