کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منکسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منکسر
لغتنامه دهخدا
منکسر. [ م ُ ک َ س ِ ] (ع ص )شکننده . (غیاث ). شکسته شونده . (آنندراج ). شکسته و قابل شکستن و شکننده و سست و ناتوان . (ناظم الاطباء).- خط منکسر ؛ خط شکسته ، در مقابل خط مستقیم .- || خط شکسته واضع آن شفیعا، و درویش پیروی او کند. (روضات ذیل ترجمه ٔ ظال...
-
واژههای مشابه
-
خط منکسر
لغتنامه دهخدا
خط منکسر. [ خ َطْ طِ م ُ ک َ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که از چند خط مستقیم ترکیب یافته است . خطی که نه مستقیم است و نه منحنی . خط شکسته .
-
جستوجو در متن
-
منکسرة
لغتنامه دهخدا
منکسرة. [ م ُ ک َ س ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث منکسر. رجوع به منکسر شود.
-
مستهنع
لغتنامه دهخدا
مستهنع. [ م ُ ت َن ِ ] (ع ص ) منکسر و عاجز شونده از جواب . (از اقرب الموارد). درمانده از پاسخ . و رجوع به استهناع شود.
-
استهناع
لغتنامه دهخدا
استهناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) منکسر شدن از جواب . (منتهی الارب ): استهنع الرجل ؛ انکسر و فتر من جواب . (اقرب الموارد).
-
خط منحنی
لغتنامه دهخدا
خط منحنی . [ خ َطْ طِ م ُ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط کج . (ناظم الاطباء). خطی که نه مستقیم باشد نه منکسر.
-
درشکسته
لغتنامه دهخدا
درشکسته . [ دَ ش ِک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) شکسته . منکسر : طاق فلک ز زلزله ٔ صور در شکست زین طاق درشکسته سبکتر گذشتنی است .خاقانی .
-
محزوزی
لغتنامه دهخدا
محزوزی .[ م ُ زَ زی ] (ع ص ) استاده . (منتهی الارب ). المنتصب . (تاج العروس ). افراخته . (ناظم الاطباء). || بی آرام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قلق . (تاج العروس ). || شکسته .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). منکسر. (تاج العروس ).
-
منزحف
لغتنامه دهخدا
منزحف . [ م ُ زَ ح ِ ] (ع ص ) دورشونده از سمت معقولیت . || دورشونده از وزن صحیح . (غیاث ) (آنندراج ). شعری که وزن آن تغییریافته و از قواعد عروضی خارج شده باشد : بیت فرومایه ٔ این منزحف قافیه ٔ هرزه ٔ آن شایگان . خاقانی .گویند بیت مزاحف درست است و بیت...
-
تفاطو
لغتنامه دهخدا
تفاطؤ. [ ت َ طُءْ ] (ع مص ) درآمده پشت و برآمده سینه گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خویشتن را کشیدن از کاری و سرکشی نمودن . || بازپس گردیدن . || منکسر شدن و بازگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
درک کشیدن
لغتنامه دهخدا
درک کشیدن . [ دَ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) این ترکیب در عبارت ذیل منقول در سفرنامه ٔ رابینو آمده است و ظاهراً معنی ملتزم و متعهد کردن کسی به انجام عملی با بیم دادن به عذاب آن جهانی دارد : بر شرکاء رودخانه ٔ مذکوره واجب و لازم است به مقتضای شریعت م...
-
مجموعات
لغتنامه دهخدا
مجموعات . [ م َ ] (ع اِ) در شاهد زیر ظاهراً بمعنی مقدار مالیاتی است که هر عامل و خراج گیر باید دریافت و سپس به خزانه تسلیم نماید. مقدار مالیاتی که در ابواب جمعی عاملی قرار دارد : اهل حرث و زرع از عوارض تکلفات و نوازل انزال ... باز گشتند و دست از زراع...
-
افوق
لغتنامه دهخدا
افوق . [ اَف ْ وَ ] (ع ص ) تیر شکسته پیکان . (ناظم الاطباء). تیر شکسته سوفار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سر سوفار شکسته . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). تیر که جای زه آن بشکسته است . (یادداشت مؤلف ). و فی المثل : رجع فلان بافوق ناصل ؛ ای بسهم منکسر لا ...