کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منکر شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حدیث منکر
لغتنامه دهخدا
حدیث منکر. [ ح َ ث ِ م ُ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف . رجوع به حدیث شود.
-
جستوجو در متن
-
خرد شدن
لغتنامه دهخدا
خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم که خرد شد ز دبوسش ز پای تاتارم . سوزنی .سپاهی از حبش کافو...
-
زهیر
لغتنامه دهخدا
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن نعیم البانی ، مکنی به ابوعبدالرحمن . وی تابعی و سیستانی الاصل بود و درعلم و بزرگی بدان جایگاه بود که هیچکس اندر عالم فضل او را منکر نیارست شد. (یادداشت مرحوم دهخدا) (از تاریخ سیستان ص 19). رجوع به صفة الصفوة ج 4 ص 4 شود.
-
پل سمیساطی
لغتنامه دهخدا
پل سمیساطی . [ پ ُ ل ِ س ُ ] (اِخ ) یکی از بزرگان مذهب مسیحی است ازمردم سمیساط که در اول سمت سکوبائی یعنی اسقفی شهر خویش داشت و در 360 م . بدرجه ٔ بطریقی شهر انطاکیه ارتقا یافت و چون الوهیت عیسی و تثلیث را منکر شد سن فلیکس پاپ ، وی را تکفیر کرد. (از ...
-
راهت
لغتنامه دهخدا
راهت . [ ] (اِخ ) نام رودی به هندوستان و ظاهراً از شعبه های رود گنگ . فرخی در یکی از قصاید خود که در ذکر غزوات و فتوحات سلطان محمود غزنوی در هند است بدین رود اشاره کند و گوید : بیک شبانروز از پای قلعه ٔ سربل برودراهت شد تازیان بیک هنجاربه پیش راه وی ...
-
قبایی
لغتنامه دهخدا
قبایی . [ ق ُ یی ی ] (اِخ ) عاصم بن سعیدبن عامر انصاری مدینی بن یزیدبن حارثة از راویان است . وی از یحیی بن سعید انصاری و موسی بن محمدبن ابراهیم روایت کندو از او ابومصعب احمدبن ابوبکر زهری و محمدبن صباح روایت دارند. ابن ابی حاتم گوید: درباره ٔ او از پ...
-
غلغله
لغتنامه دهخدا
غلغله . [ غ ُ غ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ صوت ) شور و غوغا و فریاد و هایهوی بسیار. با لفظ زدن و افکندن و انداختن وافتادن استعمال میشود. (از آنندراج ). غریو. غلغل : و غلغله ٔ عشق به جانها میبود. (کشف الاسرار و عدة الابرار ج 10 ص 491). و چندانکه مردم بر ریگ سو...
-
عمیر
لغتنامه دهخدا
عمیر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن وهب بن خلف جمحی . وی صحابی از شجاعان بود. ابتدا با کفار قریش در غزوه ٔ بدر به مخالفت با مسلمانان جنگید و یکی از پسرانش به اسیری مسلمانان درآمد و چون به مکه بازگشت صفوان بن امیه در حجر وی را اغوا کرد و وعده هایی به او داد ...
-
مزدیسنان
لغتنامه دهخدا
مزدیسنان .[ م َ دَ ی َ ] (اِ مرکب ) ج ِ مزدیسن . پیروان مزدیسنا. مزدیسنان . جمع مزدیسن است و مزدیسن یعنی خداپرست . (تاریخ سیستان چ بهار حاشیه ٔ ص 34). پرستندگان اورمزد. زردشتیان . مقابل دیویسنان یعنی دیوپرستان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پیروان آئ...
-
مناع
لغتنامه دهخدا
مناع . [ م َ ن نا ] (ع ص ) بازدارنده . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). بسیار بازدارنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیار منعکننده . (غیاث ) (آنندراج ) : آنچه از او آمد از من همی نیاید، مرا حیایی مناع است . (چهارمقاله ص 67).خویشتن را دوست دارد ...
-
یاسر
لغتنامه دهخدا
یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن عمار از بزرگان سیستان بوده است . در تاریخ سیستان ذیل عنوان «اکنون یاد کنیم بعضی نامهای ایشان که از پس اسلام بزرگ گشتند و مردمان ایشان را بدانستند به فضل » آمده است : و زهیر نعیم و عفان بن محمد و عثمان عفان و ابوحاتم السجستانی...
-
نوا زدن
لغتنامه دهخدا
نوا زدن . [ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نغمه سرائی کردن . تغنی کردن . آهنگ نواختن . نوازندگی کردن : تا چون هزاردستان بر گل نوا زندقمری چو عاشقان به خروش آید از چنار. فرخی .چو بلبل شد و بر گل روی دوست نوا می زند وقت شام و سحر. مسعودسعد.ساقی بیار جامی کز زه...
-
روح توتیا
لغتنامه دهخدا
روح توتیا. [ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی جست که بعد از سوختن آن را در چشم کشند. (غیاث اللغات ). جست که نوعی از فلزات است و بعربی خارصینی گویند، پس از کشتن آن را در چشم کشند، علامی فهامی در آیین اکبری مینویسد: نزد برخی روح توتیا، جست است ، مع...
-
صیقل
لغتنامه دهخدا
صیقل . [ ص َ ق َ ] (اِخ ) وی کنیز امام حسن عسکری (ع ) و مادر امام دوازدهم است که المعتمد علی اﷲ بتحریک جعفر برادر امام از او مطالبه ٔ فرزند امام را کرد و صیقل منکر شد و دعوی حمل کرد. المعتمد او را در حرم خود نگاه داشت و زنان خلیفه و ابوالشوارب قاضی ت...