کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منوع
لغتنامه دهخدا
منوع . [ م َ ] (ع ص ) بازدارنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازدارنده و بسیار منعکننده . (غیاث ). شدیدالمنع. (اقرب الموارد) : و اذا مسه الخیر منوعاً. (قرآن 21/70).
-
منوع
لغتنامه دهخدا
منوع . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ منع. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به منع شود.
-
منوع
لغتنامه دهخدا
منوع . [ م ُ ن َوْ وِ ] (ع ص ) نوع نوع سازنده . نوع نوع کننده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نزد منطقیان بر فصل اطلاق می شودچه فصل است که نوع را به نوعیت تثبیت می نماید. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1417). فصل ، منوع و مقسم جنس است . (فرهنگ علوم عقلی ...
-
جستوجو در متن
-
ممانع
لغتنامه دهخدا
ممانع. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) بازدارنده و مقاومت کننده . منعکننده . مَنوع . || مزاحم و سرکش . گردنکش . (از ناظم الاطباء).
-
بازدارنده
لغتنامه دهخدا
بازدارنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نَهُوّ. مَنوع . (منتهی الارب ). مانع. (منتهی الارب ) (دهار). عَوق ؛ آنکه از خیر باز دارد. عائق . عاضِر. (منتهی الارب ). رادع . حاجب . واقِف . عاصِم . حابِس . حائل . عاکف . عا...
-
منع
لغتنامه دهخدا
منع. [ م َ ] (ع مص ) بازداشتن از کاری . (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن . (المصادر زوزنی ). بازداشتن کسی را از کاری و چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). بازداشت و دورکردگی و دفع و رد و تعرض و ممانعت و نهی و نفی و انکار و مخالفت و مزاحم...
-
ذوالرمة
لغتنامه دهخدا
ذوالرمة. [ ذُرْ رُم ْ م َ ] (اِخ ) غیلان بن عقبةبن بهیش بن مسعودبن حارثةبن عمروبن ربیعةبن ساعدةبن کعب بن عوف بن ربیعةبن ملکان بن عدّی بن عبدمناةبن ادّابن طابخةبن الیاس بن مضربن نزاربن معدّبن عدنان . مکنّی به ابی الحرث . شاعر مشهور. معروف بذی الرمّة ی...